Sunday, August 19, 2007

یادداشت بوستون – دو روز آخر

دو روز آخر (روز چهارم و پنجم) شامل ارائه مقاله های پایانی و کارگاه می شد. مقاله دوم من هم در روز چهارم ارائه شد. اما به جز این مقاله ها، چند برنامه جنبی خوب هم بود. جایزه فارستر همه ساله به فردی که بهترین کار را در زمینه سیستم داینامیکس در پنج سال اخیر کرده باشد اهدا می شود و امسال دیوید لین از LSE و همکارش از آکسفورد این جایزه را بردند. سخنرانی جی فارستر هم اتفاق مهم این روز بود. جی صحبتش را این طور شروع کرد:
The first 50 years of system dynamics established an introduction to the field, and have shown the promise of achieving a better understanding of complex systems in nature and human affairs. Now the field is on a plateau ready to launch the next thrust forward. We can better understand the present status of system dynamics by comparison to professions that developed earlier. We are now at about the same state of advancement that engineering was when MIT first opened its doors in 1865, or that medicine was in the late 1800s when the Johns Hopkins School of Medicine was established. We have yet as much to learn about high-order nonlinear feedback structures around us as those earlier professions have learned about their fields in the last 150 years. Now is time to plan how the next 50 years can start to close this huge knowledge gap. Like the early days in more mature professions, we do not yet have universities devoted to four- and six-year programs. Like them at the beginning, we do not have the equivalent programs of science and biology in grade school education to condition the public to the challenges and opportunities to better understand the dynamic world of nature, management, politics, environmental change, economics, and social stresses. Looking into the next 50 years, we see ….

بعد از این مقدمه صحبت های فارستر خیلی تند شد. انتقاد از نوع تحقیقاتی که انجام می شود. ضعف دوره های دانشگاه ها (به طور مشخص به اسم MIT هم اشاره کرد.) راه نادرست استادها برای گرفتن tenure ، انتفاد از ساده کردن مدل ها با این دلیل که دنیا اصولا ساده نیست، و نیاز به شبیه سازی برای درک مدل ها دیگر موضوعات صحبتش بود. فارستر عده بسیار معدودی را دارای مهارت مدل سازی توصیف کرد و گفت افراد تا بخواهند سیستم داینامیکس را به صورت کامل یاد بگیرند باز نشست می شوند! و راهی نیست جز این که آموزش را از مدرسه شروع کنیم. بعد از صحبت فارستر تا مدتی کسی جرات سوال کردن نداشت! بعد اما بازار سوال پرسیدن داغ شد.
در انتهای روز چهارم مسابقات جام جهانی بازی نوشابه برگزار شد! با حضور بیش از 100 نفر. با توجه به این که همه شرکت کنندگان این بازی را قبلا انجام داده بودند استرمن تغییری در سفارش مشتری داده بود تا اتفاقات قابل پیش بینی نباشد. تغییرش هم بامزه بود. مثل همیشه با سفارش چهار نوشابه شروع کرد. اما به جای آن که بعد از چند هفته آن را به هشت برساند، در همان چهار ثابت نگه داشت! و البته بازهم خیلی از زنجیره های تامین دچار bullwhip effect شدند! با مزه بود. خودش گفت که یک مقاله در مورد این آزمایش (میزان سفارش ثابت) نوشته که سریعا به وسیله ژورنال رد شده و دلیلشان هم این بوده : «این امکان ندارد! اگر هم اتفاق افتاده باشد برای یکبار می افتد و مردم بعد از یک مدت یاد می گیرند و این خطا را تکرا نمی کنند.» بعد استرمن یک بار دیگر این آزمایش را (برای 100 شرکت کننده) انجام داده و دوباره bullwhip effect را مشاهده کرده و پس از آن یکبار دیگر هم با شرکت کنندگان قبلی این کار را تکرار کرده، با این تفاوت که گفته به خدا سفارش مشتری مثل دفعه قبل و برابر با میزان ثابت چهار است. نکته جالب این بوده که در این سری نوسانات شدیدتر شده!! (با توجه به تحلیل های نادرستی که مردم از تجربه قبلی شان داشتند که به نوعی نشان دهنده موانع یادگیری است.)
روز آخر روز کارگاه بود و کارگاه های خیلی خوبی برگزار می شد. من فقط در یکی شرکت کردم و بقیه وقت را یک سری به ام آی تی و هاروارد بزینس اسکول زدم و با چند تا از استادها که قبلا در تماس بودم صحبت کردم. صحبت های خوبی بود. ضمن این که هاروارد دانشگاه با عظمتی بود! یکی از استادهای هاروارد را برای رفتن به ایران دعوت کردم که با نهایت خوش برخوردی گفت که دوست ندارد kidnapping شود! ما هم چاره ای نداشتیم جز این که با خودمان بگوییم: آها .. از اون لحاظ!
شب با ماشین محمد برگشتیم ولایتمون..

4 comments:

Laleh said...

اوه دلم سیستم داینامیکس خواست به شدت!!!

Anonymous said...

سلام. با این وبلاگت اصلا راحت نیستم

Unknown said...

موفق باشيد

Unknown said...

من هم فاميليم غفارزادگان هست كنجگاوي ميبخشين ميشه شما را بشناسم برام جالب اين فاميلي (غفارزادگان) هيچ جاي ايران به گوشم نخورده مگر اينكه از اقوام ما باشه mail:mohsenmnnm@gmail.com