سه سال و اندی است که گهگاه چند خطی می نویسم در ناکجایی که وجود مجازی دارد و ما وبلاگ می نامیمش. در این مدت، مشتری پرشین بلاگ بودم که ناکجای مجانی در اختیارمان می گذاشت و ما هم در عوض، مانند این بازیکنان فرنگی، جامه تبلیغاتی شان را بر تن این وبلاگ تحمل می کردیم. یادم هست که یک روز مطلبی نوشتم در باب لزوم رای به معین و پرشین بلاگ عزیز تبلیغی زد بر بالای نوشته مان که ما به کروبی رای می دهیم!.. خلاصه، روزگار غریبی داشتیم با این پرشین بلاگ ساده و کاربر-دوست (یوزر فرندلی!) و در کل، این زندگی ما اینقدر پر از تناقض های عجیب و غریب تر بود که بتوان از این ها صرفه نظر کرد.
اما همانطور که می دانید پرشین بلاگ از تاراج روزگار در امان نماند و بلایی بر سرش آمد که دیگر کسی او را به پسوند «دات کام» نمی شناخت. در مورد این حمله به پرشین بلاگ دو نظر کاملا مختلف وجود داشت: گروهی می گفتند این اتفاق، احتمالا سیاسی است و گروه دیگر می گفتند نه خیر، حتما سیاسی است! خلاصه پرشین بلاگ الان فقط به پسوند «دات آی آر» شناخته می شود. هر چند می شد مهربانتر بود و وفادارتر، اما این من «نوید» که چندی است ساکن سرزمین کاپیتالیست هاست و از وفاداری شرقی ها فقط ترانه بی وفایی بامشاد و مهران مدیری به یادش مانده(!)، پریشانی پرشین بلاگ را برنتافت و فرمان سوییچ داد. این است که به بلاگ اسپات، ساخته شرکت معظم گوگل، رجوع کردیم و از ابتدا شروع به ساختن یک وبلاگ کردیم. در راه اندازی اینجا از این دوستمان کمک گرفتم و بعد هم که قالب این یکی دوستمان را کپی زدم! خدا اجرشان دهد!
و البته ما هم به سیاق همشهریمان که برای زدن کلنگ افتتاح مجتمعی رفته بود و بعد از زدن چند کلنگ، در حالی که گرم شده بود، تا زیر زمین ساختمان را هم کنده بود(!)، گفتیم حالا که گرم شده ایم بگذار یک وب سایتی هم راه بیاندازیم! پرچم وب سایتمان را هم به کمک آن یکی دوستمان برافراشتیم تا هم آشنایان فرنگی مان را خوش بیاید و هم کمکی باشد برای جا انداختن مان در دنیای آکادمیک این جا که البته جای سوزن انداختن ندارد.
مانند قبل، نگاه این «نوید» به وبلاگ مثل نگاه یک دانشجوی معمولی به کلاس حل تمرین اختیاری ریاضی 2 است که نه رفتن به آن ضروری است و نه نوشتن تمرین هایش. لزومی هم ندارد که تمرین هایش پیامی داشته باشد. دانشجویی که هر وقت حسش بود سر کلاس می رود؛ آن هم فقط برای این که دوستانش را ببیند؛ همین! بی کنایه اش این که از وبلاگ نویسی هدفی به جز دور هم بودن با دوستان قدیم و پیدا کردن دوستان جدید ندارم و اگر روزی هم حرفی زدم و نیشی در کردم از باب حوادث تصادفی خواهد بود و فرکانس تکرار این گونه مطالب مثل فرکانس عبور اتوبوس جهان گردی در کارتون مورچه و مورچه خوار است!... برای همین است که عموما سعی می کنم از زندگی بنویسم؛ یک روز از تلمذات خودم در محضر تاج سر گرامی که خدایش نگه دارد و روز دیگر از کلاس درس و روز بعد از چیزی که تازگی ها خوانده ام و می خواهم با شما در میان بگذارم و روز بعدتر از گرم شدن هوا و آب شدن بستنی ها! نوشتن این پریشانی ها کمکم می کند که قلمم خشک نشود و دوستانم گم نشوند... بعله؛ خلاصه اش این که می نویسم چون هنوز سرم به اندازه نوشتن چند سطر خلوت است..
5 comments:
--
akheiiii,,,aaaa,,,,cheghad zud gozasht,,,engar hamin diruz bud ke umadin khastegarii...akheiiiiiiiiii
Salgarde ezdevajetun mobarak:)
enshaallah mesle hamishe ba eshgh zendegi konin:D
Arshiya
سلام دکتر جان (:
تبريک بابت وب سایت و باقی آپگريدها (:
الان نقشه رو نگاه کردم خوب نزدیکن مونترال و آلبانی ها! ميديدم هر وقت از آب و هوا مينويسی عين اينجاس! :D
نوید جان
امیدوارم این سویچ کردن بر شما مبارک باشد و در کنار نام زیبای گوگل سالهای سال در نهایت آرامش وبلاگ مرقوم بفرمایید. اما من جای شما بودم به فکر طنابی از آن خود می گشتم و با طناب پوسیده پرشین بلاگ و حتی طناب نپوسیده و بسیار محکم و 7لای گوگل هم داخل چاه اینترنت نمی شدم. باور بفرمایید هزینه زیادی ندارد.
شاد و پیروز باشید
نويد جان :) پيش از اين نيز چندين و چند بار گفتهام كه اين گونه نوشتنت را دوست ميدارم و از خواندنش لذت ميبرم. ديدگاه من نيز در وبلاگ نويسي بسيار نزديك به شماست. به هر ترتيب برگزيده شدن همشيرهي گرامي را به عنوان عضو هيأت امنا تبريك و تهنيت عرض مينمايم ;)
Post a Comment