Friday, March 07, 2008

قم و آلبانی

کلاس «جامعه شناسی کار» در یکی از اتاق های سمینار کتابخانه برگزار می شود. کتابخانه، ساختمان خیلی بزرگی است که هر طبقه اش مربوط به تعداد محدودی از حروف الفباست و دانشجویان آزادند تا در بین کتاب ها راه بروند و کتابهای مورد نظرشان را پیدا کنند. چند اتاق سمینار هم در این ساختمان است که کلاس ما یکی از این اتاق هاست. یک اتاق کوچک با میز مربعی که همه دور میز می نشینیم و استاد، مثل پدر خانواده، بالای کلاس می نشیند. هر جلسه در مورد بررسی یک کتاب یا چهار مقاله است. تا به حال، کتاب ها مربوط به مباحث کلاسیک جامعه شناسی کار بوده است که معمولا نگاه مارکسیستی به کار دارند و از کاپیتالیسم انتقاد می کنند. در مقابل، مقالات معمولا شامل نگاه های جدیدتر جامعه شناسان بوده که مفاهیمی مثل کار گروهی و کم شدن طبقات سازمانی را هم پوشش می دهد، هر چند هنوز اثرات نگاه چپ پابرجاست. هر چند کسانی مثل ما همیشه با مباحث کلاس مشکل دارند، اما در کل کلاس جالبی است و خوش می گذرد. این هم یک عکس از کلاس:
من، عموما، پشت به در کلاس و رو به قفسه کتابخانه می نشینم و استاد در سمت چپ من قرار می گیرد. تقریبا شبیه به زاویه ای که شما می بینید. آن ژاکت قهوه ای و لپ تاپ روی میز مال من است!
اولین بار چیزی که توجهم را در میان کلاس جلب کرد کتاب هایی با عنوان های عربی در قفسه ها بود. کمی دقت کنید می بینید. جالب بود برایم. بعد که بیشتر دقت کردم دیدم کتاب های فارسی هم پیدا می شود! تا آنتراکت کلاس همه اش در این فکر بودم که بروم و کتاب ها را باز کنم و ببینیم این ها این جا چه می کنند. بعد به نکته جالب تری رسیدم: تقریبا همه کتاب های قفسه اهدایی کتابخانه مرحوم آیت الله مرعشی بود. حتی کتاب های عربی. همه در قم چاپ شده بود و به دانشگاه اهدا شده بودند. علیرغم انتظار اولیه، در این میان، کتاب هایی هم بود که بعد از انقلاب به کتابخانه اهدا شده بود. مثلا کتابی در مورد خود آیت الله. انتظار نداشتم که قم و آلبانی در چنین ارتباط تنگاتنگی باشند! البته، خوب، طبیعتا هر کسی هم سعه صدر مرحوم آیت الله مرعشی را ندارد.

نمی دانم این کتاب ها آن هم به زبان عربی و فارسی به درد کسی بخورد یا نه و اصلا کسی به سراغ این ها بیاید یا نه و حتی کسی مثل من متوجه آن ها بشود، اما به هر حال حضور کتاب ها بر بالای قفسه برای من جالب بود؛ به خصوص وقتی که استاد از نگرش نئومارکسیست ها و استعاره بازی و تولید رضایت در کاپیتالیسم صحبت می کرد.

2 comments:

Anonymous said...

سلام. بسيار جالب بود.
من مدتها است كه بلاگ شما را مي‌خوانم و عمدتاً از خواندن آن خشنود مي‌شوم. جالب آنكه يك بار از بلاگ شما براي همكارم در رصد تعريف مي‌كردم كه گفت بلاگ برادر خانم غفارزادگان است!!

وانگهي، من كارشناس منابع انساني هستم و از مطالب شما درباره رفتار سازماني بهره‌مند مي‌شوم. بتازگي يك چارچوب / مدل ساده براي انگيزش با كمك يكي از همكارانم توسعه داده‌ام. فرصت داريد برايتان بفرستم تا آن را ببينيد و راهنماييم كنيد?
با سپاس

navid said...

سلام .. راستش من در زمینه انگیزش کار نکردم... به هر حال خوشحال می شم اگر بتونم (با تاخیر زیاد البته) نظر بدم!