Thursday, September 17, 2009

نگرانی های این روزها 2

خیلی از ما دوست داشتیم که دست کم همین یک جمعه را ایران بودیم و مردم را تنها نمی گذاشتیم.. نه این که قرار است شیرینی پخش کنند آن وسط، بلکه بیشتر یک حس اجتماعی از جنس این که هنوز ظلم رفته را هضم نکرده ایم، هنوز افسانه کودتای مخملی شان را نخریده ایم، هنوز دوست مان زندانی است، هنوز مادران داغدار، داغدارند و هنوز از سبز بودن، از دروغ نگفتن، از حرف زور نزدن، از عدالت و از آزادی حمایت می کنیم...

فکر در مورد آنچه که می تواند فردا بر سر ملت برود مو بر تن آدم سیخ می کند. اگر شرکت کنند می تواند بد شود و حکومت نشان داده که در سرکوب کردن بی استعداد نیست و اگر شرکت نکنند بدتر می شود که عملا پایان آرزوهای خوش است و طغیانگران را طغیانگرتر می کند. تا به حال که مردم کوتاه نیامده اند این چنین بر طبل زورشان کوفته اند. اگر مردم کوتاه بیایند، چه خواهد شد... فکر می کنم ترساندن مردم که در روزهای اخیر توسط همه - از لاریجانی گرفته تا سپاه - پی گیری شده نمی تواند عامل نیامدن مردم باشد... کاش فردا موسوی تنها نماند، کاش تجمع فردا آرام باشد، و کاش، دست کم، همین یک روز، حکومت عاقل باشد. بسم الله، توكلت على الله، ولا حول ولا قوة إلا بالله.

2 comments:

Anonymous said...

با همه حرفهات موافقم جز اینکه هنوز هیچ کس حتی حامد قدوسی با اون بار عامی که داد نتونستند دلیلی بیاورند که در انتخابات تقلب شده و کودتا شده و اینها!!!!
ولی خب طبعا من هم با همه داستانهای بعدی مخالفم!

Anonymous said...

hala ishalla boro hafteye dige NYC oonja hozoor be ham beresoon. dast e kami nadare.