مدتهاست که نوشتههای فارسیام به نوشتههای اینجا ختم میشود که همینجا تایپ میکنم و پُست میشود. این است که شما هم اگر مثل من بعد از مدتها خودکار برداری و سعی کنی چیزی را روی کاغذ بنویسی، بدجوری احساس غریبی میکنی. چیزی، نامیزانی میکند. میبینید فکرها یکنواخت بیرون میآید از ذهن، اما یکنواخت نوشته نمیشود. بعضی وقتها نوشتن زیادی طول میکشد و بعضی وقت فشار بیشتر خودکار لازم است.
در دنیای خودکار و کاغذ، حرفها مثل هم نوشته نمیشوند: «و» و «ا» و «ه» راحت است، اما «ج» و «ص» و «گ» با همه قشنگیشان پیچاندنی هستند. «چ» را هم نگو که بعد از پیچاندن دست، وسط هیری ویری، سه تا نقطه هم میخواهد! دقت کردم به «گ» و «ک» که دو حرکتیاند، یک بار اصل کاریاش را مینویسی و بعد برمیگردی و سرکش میگذاری. اما در دنیای عدالت محور صفحه کلید همه این حرفها یک ضربه هستند بر کلّه کلید مورد نظر. فوقِ فوقاش شیفت را هم باید بگیری... اصلا بینید: من الان نوشتم شگشسشتثج؛ به همین راحتی.
خلاصه در دنیای تایپی فرقی نمیکند که بنویسید «واقع» یا «توهم». هر دو چهار ضربه دقیق میخواهد. یا «شست و شو» و «پخت و پز» مثل هماند. شش ضربهای. اما «شست و شو» در دنیای خودکار و کاغذ: واه واه واه! «ش»؛ بعدش هم «س»! نمیتوانید هر دو را کشیده بنویسید و باید دستکم سه تا دندانه را برای یکیشان بگذارید. اصلا همان بهتر که شما «پخت و پز» را بنویسید و «شست و شو» را بدهید به کس دیگری!...
2 comments:
Nice, as every other post here.
Az tarafe jam'i az tarafdaran az mahalleye tarasht!
خیلی خوب بود این. جالبه که من نوشته های معمولی رو تایپ می کنم اما وقتی دوست دارم شعر بگم، حتی خیلی کوتاه، حتی وقتی می دونمش و فقط کافیه تایپش کنم، برای اینکه مطمئن بشم ازاینکه دوستش دارم اول روی کاغذ می نویسم
Post a Comment