درباره زندگی:
دی شب، شب اصلی هالووین بود.شبی که بچه ها قاشق زنی می کنند. نقاب می زنند و ظرف به دست زنگ خانه تان را می زنند. هفت هشت تا بچه سیاه و سفید در حالی که خودشان را به شکل های عجیب و غریب درآورده بودند در خانه مان را زدند. من هم طبق رسمشان شکلات دادمشان! مادری هم بچه 2 ساله اش را بقل کرده بود و با خودش برای قاشق زنی می برد... فکر کردم قاشق زنی هم چیز خوبی بود که از چهارشنبه سوری ما افتاد.
درباره درس روانشناسی سازمانی:
1- مسئله ارتباط عملکرد سازمان و رضایت شغلی به نظر خیلی ها بدیهی می رسد. مشاوران مدیریت سالهاست که برای افزایش رضایت شغلی در سازمان ها مدیران را سرکیسه کرده اند! به نظرتان جالب نیست که هنوز هیچ کس نتوانسته است ثابت کند که با افزایش رضایت شغلی عملکرد سازمان بهتر می شود! یک ارتباطی که به نظر بدیهی می رسد هنوز در روانشناسی ثابت نشده است. بیچاره ها خیلی هم تلاش می کنند ثابت کنند. این تلاش ها همیشه به اختراع مفاهیم جدید منجر شده ولی بعد از سال ها هنوز نا موفق بوده اند... ! واقعا شما تا حالا چند بار ادعا کرده اید که علت عملکرد ضعیفتان در یک پروژه (یا حتی یک درس) عدم رضایتتان از وضعیت بوده است؟ ارتباط میان رضایت و عملکرد ثابت نشده، و شاید واقعا هیچگاه ارتباطی بین این دو نبوده است. شاید واقعا مدیران مهربان پولشان را دور می ریزند! استاد می گفت به نظرش عملکرد یک فرد فقط مربوط به شخصیت اوست. آدم هایی هستند که خوب کار می کنند چه راضی باشند و چه نباشند و برعکس.
2- این که هیچ! هنوز برای ارتباط رهبری و عملکرد هم داده مدرک کافی نداریم. شما هم فکر می کردید با بهبود رهبری در سازمان عملکرد سازمان بهتر می شود؟ نه داداش! کسی نتوانسته ثابت کند... جالب است که بدانید یکی از مهمترین منابع درآمد مشاوران آموزش رهبری و از این جور چیزهاست! کتاب هاش هم ماشاا.. ریخته... پارسال یک چیزی نوشتیم در مورد مقاله "ففر" که بعضی از دوستان عزیز با اطمینان خاطر رد کردند! امسال وقتی دیدم روانشناس ها هم این وضعیت را تایید می کنند برام خیلی جالب بود.
3- یکی از چیزهایی که در درس رواشناسی فهمیدم این بود که روانشناس ها سعی می کنند در یک مسئله به شدت عمیق شوند. وقتی می گویید افراد سازمان به عدالت حساسند، سریع می گویند کدام نوع عدالت. یا وقتی می گویید عملکرد سازمان، چند صد جور دسته بندی برای عملکرد دارند. از aggregate کردن خوششان نمی آید. این باعث دقت بیشتر می شود، اما هزینه هایی هم دارد.. یکی از هزینه هایی که به نظرم می رسد در حال حاضر می دهند تعدد مفاهیم تعریف شده در این رشته است. استاد می گفت نشان داده است که بعضی از این مفاهیم (علیرغم تفاوت معنایی) قادر به توضیح چیز جدیدی نبوده اند. تعریف مشارکت سازمانی، پنداشت از عدالت، پنداشت از حمایت سازمانی که هر کدامشان به چند گروه ریزتر تقسیم می شوند و بعضی از روانشناس ها تمام عمرشان را برای توضیح یک دانه از این کوچولوها می گذارند، قادر به توضیح چیز جدیدی نبوده است... به نظرم رسید برای ورود به رشته هایی که از عمق زیاد و در نتیجه از تنوع مفاهیم برخوردارست باید خیلی دقت کرد.
9 comments:
من عاشق این جور مباحث هستم
امروز هم سر کلاس زبان بحث شخصیت رو پیش کشیدم و یک ساعت و نیم با بچه ها بحث کردیم
آخر سرهم استاد محترم راضی نشد که محیط می تونه مهمترین عامل تاثیر گذار بر شخصیت باشه
اگه میشه در مورد اینن مسائل بیشتر بنویس
سلام نوید
مطلب شماره یک یه مقدار مبهم هست. منظورت کدوم یکی از اینها است؟
1- رابطه عملکرد سازمان و رضایت شغلی افراد
2- رابطه عملکرد فرد و رضایت شغلی فرد در سازمان
3- عملکرد فرد و رضایت شغلی فرد به طور کلی
یه توضیح مختصر بده.
Salaam Ehsan.. be tor e moshakhas 1 va 2. Hadsam ineh keh mitoonim be 3 ham tamim bedim..
I am completely unaware of organizational psychology but if these studies are done using some sort of reduced form regressions, one should be careful in interpreting them. Doing meaningful and descent estimations based on reduced forms ARE DAMN HARD in general. That's probably why economists generally criticize the way some other sociologists and human scientists exploit reduced form econometrics in their fields no matter what the results are. In some cases, inconclusive studies do not mean that casual relationships do not exist, but highlights the lack of good theoretical models as a backbone for a good estimation.
BTW writing in Farsi is just so painful here!
من یک قسمت هایی از این دسته بندی ات رو نمی فهمم. نتیجه ای که گرفتی: "اگر مدل های اقتصاد سنجی در نشان دادن رابطه بین دو متغیر ناکارآمد بود دلیلی بر عدم وجود رابطه نیست. شاید مدلی که برای تحیلیل استفاده می کنیم ضعیف باشه" به نظرم کاملا درسته. بعید میدونم روانشناس ها هم با این گزاره مشکل داشته باشند. همه تلاششون هم در این سالیان معطوف به بهتر کردن مدلشون کردند.. ولی آمار کمی هیچ وقت مدل ها را به صورت کافی حمایت نکرده. به هر حال همیشه ممکنه که اشکال از مدل ها باشه.. ضمن این که این هم روشنه که اگر دلیل کافی برای ارتباط دو متغیر پیدا نکردیم نمی تونیم نتیجه عدم ارتباط دو متغیر را بگیریم.. با همه این تفاسیر این ها در سالیان جدید عملکرد افراد را با خصوصیات شخصیتی افراد که تقریبا ثابت فرض می شه (مثل تابع مطلوبیت شما) بهتر تونستن توضیح بدند.. این البته سیستم داینامیکسی ها رو که به درون زا بودن همه متغیرها اعتقاد دارند خیلی می تونه اذیت کنه..
The confusion might be in the usage of the word "model". Broadly speaking, there are two types of estimations in econometrics, reduced forms and structural. Structural estimation needs a fully quantitative model (SD models may be a good analog which are essentially systems of ordinary differential equations). Structural estimation is based on the "quantitative" theoretical predictions about the casual relationships between variables in the model. These models should capture the complications such as endogeneity problem, time varying dynamics, etc in casual relationships. What I mean by estimations based on good models is precisely the structural estimation.
I thought (That's just my impression so correct me if I am wrong) that there is not much of this latter type of econometric estimations in a field like Organizational Psychology simply because quantifying things are much more difficult. IF THIS IS THE CASE, reduced forms are the only option which are inherently problematic because they implicitly impose an ad hoc model (probably without any content) on the data and moreover they have a great potential to be used in a loose and unprofessional way . Consequently, the expected error in estimators are considerable in general and sometimes the estimations are even meaningless themselves.
Sorry I didnt intend to write this much from the beginning ;)
Thanks Ehsan jaan - that was helpful. I was not familiar with the terms and in fact, what you said makes sense and is one of the main concerns of psychologists.The structural estimations is very costly for them, and usually they are not able to do that. We had a kind of discussion, close to what you pointed, and the professor argued that there is a need to some methodological improvement in psychology.. But has no idea, about how...
I liked your detailed comment. Thanks again.
سلام
به فرض كه نتوانيم اثبات كنيم رابطه مشخصي بين رضايت شغلي و عملكرد وجود دارد، به همين نسبت هم نميتوانيم اثبات كنيم كه اينها به هم بيربط هستند.
در مورد رهبران و عملكرد آنها همين طور، باز نميتوانيم اثابت كنيم رابطهاي بين اينها وجود ندارد.
وای به وقتی که سوپروایزرت از یه همچین رشتهای اومده باشه. اصلاً تو کتش نمیره که در مورد یه چیز کلی صحبت کنی. تصور کن: من میخواستم روی رابطه صنعت و دانشگاه از لحاظ نهادی تحقیق کنم و استاد میگفت یک نوع خاص رابطه رو در یک نوع خاص سازمان (مثلاً یه مرکز تحقیقات خاص) در رابطه با چندتا شرکت خاص در نظر بگیر و اثر یه چیز کوچیک رو روی پنداشت آدما از کیفیت رابطه اون سازمان با اون شرکتها بررسی کن!
البته داشتن چنین استادی باعث میشه که آدم حواسش جمع بشه که داره چه ادعایی میکنه!
این استاد ما هر چیزی که براش مینوشتیم وسطش کلی شاید و ممکن است و احتمالاً اضافه میکرد... و میگفت استادش چندین برابر از خودش محتاط تر بوده. در این حد که دفعه اولی که استادش تزش رو ویرایش کرده 85تا شاید وسط نوشتهاش اضافه کرده!
Post a Comment