تاج سر گرامی برای يک مسافرت دو هفته ای به کاليفرنيا رفته اند.. دوستانی که من را می شناسند الان دو دستی می زنند توی سرشان که نويد احتمالا در اين دوهفته يا یک آتش سوزی به راه خواهد انداخت و يا از گرسنگی خواهد مرد! نه بابا جان ها! اين طوری ها هم نيست! امروز توانستم با تلاش بسيار زياد و پشتکار بالا غذايی را که تاج سر مربوطه تدارک ديده بود بر روی گاز به سلامت گرم کنم! هممم.. فقط دو تا مشکل به وجود آمد: اول که می خواستم برنج را گرم کنم از دستم در رفت و زيادی آب ريختم روی برنج ... بعد هم اين که چون هواسم به کامپيوتر بود يادم رفت که برنج روی گاز تشريف دارند! و خيلی دير رفتم سراغش.. خلاصه اين که اين دو تا اشتباه همديگر را خنثی کردند و برنج به صورت مشتی گرم شد!! به قول يکی از دوستان اين که منفی در منفی می شه مثبت خيلی اتفاق مثبتيه!
الان هم که همينجوری نشستم و دارم تند و تند وبلاگ می نويسم به خاطر اينه که همسر گرامی مسافرت هستند و من موندم دانشگاه.. به وقت اين جا ساعت هفت و نيم شبه (فردای کریسمس) و هيچ کس توی دانشکده نيست.. يعنی هيچ کس ها!
5 comments:
ای صمیمی ای دوست
گاه بیگاه لب پنجره ی خاطره ام می آیی.
ای قدیمی ای خوب
تو مرا یاد کنی یا نکنی
من به یادت هستم
آرزویم همه سر سبزی توست
دایم از خنده لبانت لبریز
دامنت پر گل باد
یادم رفت بگم
عید غدیر خم و کریسمس بر شما و همسر گرامی مبارکباد
سلام
اون قدیما حواس مون پرت میشد ولی وقتی آدم تنها میشه هواسش هم پرت میشه
در مورد نوشته قبلی حالا که یه کار خیر کردید می خواستید اون کار رو هم نصفه ول کنید؟
تعطیلات خوش بگذره
موفق باشید
ببخشید اون قبلی من بودم
منفی در منفی شد و اسمم اینطوری شد
آغاز سال 2008 میلادی و میلاد عیسی مسیح و تعطیلات کریسمس به شماو خانواده محترمتان هیچ ربطی ندارد، منتظر عید غدیر باشید
این یه پیام کوتاه بود که یکی از دوستام دیشب برام فرستاد
شاد و پیروز باشی
عندلیبان
Post a Comment