Saturday, February 02, 2008

تئوری هایی با تاریخ انقضاء

شناسایی قوانین موجود در رفتار مردم همیشه جذاب بوده است و بسته به این که از چه مکتبی و با چه فرضیاتی به مسئله نگاه شود می توان موارد متعددی از رفتارهای عقلانی و غیر عقلانی را در انسان پیدا کرد. در یکی از مقالات کلاسیک روانشناسی و در بررسی تاریخ روانشناسی، گرگن ادعا می کند که «عمر» تئوری هایی که به توضیح رفتار غیر منطقی افراد می پردازند محدود است. آن طور که استاد درس روانشناسی سازمانی می گفت، مقاله گرگن باعث عصبانیت خیلی از افرادی شد که عمر خود را صرف شناسایی رفتارهای غیر عقلایی مردم کرده بودند! به هر حال به نظر من اساس این استدلال خیلی جالب است:

اگر فرض کنبم اعتبار یک تئوری به دقت تئوری در تشریح یک پدیده مربوط می شود هر چقدر فاصله نتایجی که یک تئوری پیش بینی می کند از واقعیت کمتر باشد آن تئوری معتبرتر است. قسمت دیگر داستان مربوط به عکس العمل محیط در برابر تئوری های معتبر است. بالطبع زمانی که یک تئوری از اعتبار خوبی برخوردار باشد مورد توجه دیگر دانشمندان، مدیران کسب و کار و حتی مردم قرار می گیرد و همه سعی می کنند از یافته های تئوری در جهت بهبود وضعیت خود استفاده کنند. حال اگر این تئوری به تشریح یک رفتار غیرعقلایی بپردازد طبیعی است که مردم با پی بردن به این رفتار در صدد استفاده بهینه از آن برای بالابردن سود خود باشند. چنین رویکردی موجب تغییر پدیده و عقلایی شدن آن می شود. با تغییر پدیده و عقلایی شدن آن، اعتبار تئوری کاهش می یابد.

شکل: "انطباق تئوری و پدیده" موجب "اعتبار تئوری" و "توجه بیشتر به تئوری" می شود. این توجه بر رفتار مردم تاثیر می گذارد و در مورد تئوری های رفتارهای غیر عقلایی (عقلایی) موجب کاهش (افزایش) تطبیق می شود.


از طرف دیگر می توان گفت اگر تئوری مربوط به توسعه (یا پیشنهاد) یک رفتار عقلانی بود طبیعتا تاثیر آن بر مردم در جهت عقلانی تر شدن رفتار آن ها، انطباق بیشتر تئوری و پدیده و اعتبار بیشتر تئوری می شد. در واقع در این بحث فرض بر این است که صرف نظر از نوع تئوری (تئوری رفتار عقلانی در برابر تئوری رفتار غیر عقلانی) تئوری ها موجب عقلانی شدن رفتار ها می شوند. از این رو، لوپ بالا برای تئوری های عقلانی مثبت (افزاینده) و برای غیر عقلانی ها منفی است. این امر موجب تثبیت و خود افزایی اعتبار تئوری عقلایی رفتار و کاهش درون زای اعتبار تئوری های رفتارهای غیرعقلایی می شود.

یکی از مثالهای خوب برای این اتفاق مربوط به رفتارهای غیرعقلایی در بورس است. بر اساس تئوری های خیلی اولیه «مالی رفتاری» می دانیم رفتار خرید و فروش مردم در بورس در روزهای آخر هفته متفاوت با روزهای دیگر است. یعنی علیرغم این که به نظر می رسد خرید و فروش یک سهم را باید بتوان با عوامل اقتصادی توضیح داد اما به طور غیر منطقی ای رفتار مردم در روزهای پایانی هفته غیرعقلایی تر می شود. یکی از استادهای اقتصاد ما تحقیقی در این زمینه کرده بود و نشان داده بود که بعد از این که این تئوری در مورد رفتار غیرعقلایی مردم در روزهای آخر هفته ارائه شد، رفتار مردم به طرز مشهودی تغییر کرده و عقلایی شده است.

البته در برابر این دینامیک می توان به محدود کننده هایی نیز فکر کرد که می توانند موجب مقاومت پدیده در منطقی شدن آن بشوند. مثلا محدودیت های یادگیری انسان (cognitive limits) یکی از محدود کننده های عقلانیت رفتارهاست. خیلی وقت پیش تر ها نشان داده اند که انسان، با توجه به محدودیت فکری خود، در تصمیم گیری خود عملا به مقایسه چند گزینه و انتخاب مورد بهتر می پردازد تا بهینه کردن تابع مطلوبیت خود. وقتی سهام می خرید بهترین سهام بازار را نمی خرید بلکه چند سهم را که در ذهن خود دارید مقایسه می کنید و بهترین آن را می خرید. همین طور وقتی که خانه می خرید. اصولا مغز ما گنجایش مقایسه همزمان بیش از 5-6 مورد را ندارد. مثال دیگر تصمیم گیری در موقعیت هایی که فرصت تحلیل وجود ندارد و تصمیم باید بر اساس intuition گرفته شود می توان ادعا کرد که مردم به همان رفتار طبیعی خود باز می گردند. به نظر من به هر حال در برابر این گونه محدودیت ها همیشه راه حل های تکنولوژیک پیدا می شود که می تواند بر غلبه بر این محدودیت ها کمک کند. مثلا نرم افزاری توسعه داده می شود که سهام مختلف را برای آقایی که شما باشید(!) مقایسه کند.

با این اوصاف سوال خوبی است که آیا دوست دارید واضع تئوری ای باشید که به احتمال زیاد یک برچسب تاریخ انقضا بر رویش خواهد خورد؟!

5 comments:

Laleh said...

بسیار بسیار جذاب بود!
راستی نرم افزاری هم هست برای خانومی که ما باشیم؟!؟

Anonymous said...

تئوری جالب و تازه ای برای من بود. توی کارهای تجربی و جمع کردن داده، اگر نتیجه اش با تئوریها قابل توضیح نباشه، کار با ارزشتری هست. البته حواسم هست که قابل توضیح نبودن با تئوریهای روز، با غیر عقلانی بودن به معنای نوشته تو متفاوت هست.

navid said...

به لاله: تاج سر گرامی هم به من تذکری جدی در این مورد داده بود!

به مسعود: توی این نوشته فرض شده همه کارهای تجربی هم که انجام می شه نهایتا برای اینه که یک تئوری جدید توسعه داده بشه. برای همین وقتی یک کار تجربی می کنی که تئوری های قدیمی توضیحش نمی دند اولا اعتبار تئوری قدیمی رو کم می کنی و ثانیا سعی می کنی تشریحی ارائه بدی از دلایل عدم انطباق. این تشریح می تونه همان تئوری باشه. به این مرحله در واقع خیلی
aggregate
نگاه شده.

Anonymous said...

http://www.bbc.co.uk/persian/science/story/2008/02/080204_shr-high-heel.shtml

Anonymous said...

in ye masaleye maroof too eghtesade, shabihe chiziye ke to migi:
http://en.wikipedia.org/wiki/Lucas_critique