ظهر پنج شنبه ها، استادها و دانشجوهای گرایش علوم تصمیم گیری و سیاست گذاری دور هم جمع می شوند و ناهارشان را با هم می خورند. در این بین هم یک نفر کارش را پرزنت می کند. به صورت گرد می نشینیم و فرد ارائه دهنده سرپا با نشان دادن اسلایدهایش حرف می زند. این کار به صورت مداوم از سال 1981 انجام شده. ضمن این که چون از زمان مرده ناهار استفاده می کنیم عموما همه استادهای گرایش ما هم می آیند.... البته تصویر ذهنی تان را اصلاح کنید: در ظرف ناهار"جورج" یک لقمه کوچک پنیر و یک سیب و چند هویج کوچک جا می شود. "تام" ماکزیمم یک عدد از این ماست کوچولوهای رژیمی صبحانه با خودش می آورد. "بوراک" چیزی نمی خورد. "دیوید" یک لقمه یک وجبی کالباس و یک سیب با خودش می آورد... در چنین شرایطی همه ناهارشان را در 5 دقیقه اول تمام می کنند. و یک ساعت و بیست و پنج دقیقه باقی را به ارائه گوش می دهند. به چنین جمع شدنی می گویند brown bag seminar که با توجه به این که به صوت سنتی کیف غذا ها قهوه ای بود این اسم را گذاشته اند.
در این میان البته من و تاج سر گرامی رفتار منحصری داریم! مثلا هفته پیش نیوشا دو تا ظرف لوبیا پلوی مشتی درست کرده بود که وقتی وسط ارائه در ظرف مان را باز کردیم و بوی لوبیا پلوی داغ در اتاق پیچید دیگه کسی به ارائه کننده نگاه نمی کرد! از شدت بخار غذا شیشه عینکم بخار کرده بود. با این حال کوتاه نمی آمدم و با قاشق و چنگال حمله می کردم به گوشت و لوبیا و برنج! و البته ظرف بزرگ سالاد!.. در چنین شرایطی ناهار من و نیوشا یک ساعتی هم طول کشید :) بعد از تمام شدن ارائه، ارائه دهنده چیزی شبیه به این گفت که: "نامردا غذاتون خیلی خوش بو بود! شکمم غار و غور کرد!"
پ.ن: دوستانی که می پرسیدند چه کسی پذیرش توپ گرفته: (+). کارنگی جز بهترین های رفتار سازمانی است و احتمالا می دانید که همین گروه رفتار سازمانی شان قبلا جایزه نوبل اقتصاد هم برده! توسط سایمون معروف و نظریه bounded rationality . کلا جای خیلی با کلاسی است. سر توماس جان بگو اسپند برات دود کنند :)
1 comment:
سلام آقا نويد.
خوبيد؟ ببخشيدمن حرف شمارا گوش نکردم و فيلمنامه ام را بهآدرس ايميلتان فرستادم. نوشته قبلی را خواندم. ميدونم سرتون شلوغه. ولی داستان من به دوستانی کهاونور درسمی خونند ربط داره و برای شما فرستادم. اگه يه وقتی سرتون خلوت بود و يهنگاهی بهش انداختيد ممنون ميشم.
موفق باشيد
Post a Comment