این مقاله به موضوع پنداشت ریسک وقوع حملات تروریستی می پردازد. نویسندگان ادعا می کنند که علیرغم ادعاهای قبلی که معتقد بود احساسات منفی موجب تخمین زیادتر ریسک می شد، داده های آن ها نشان می دهد که ترس و خشم که هر دو جزء احساسات منفی هستند تاثیرات عکس دارند. ترس موجب تخمین زیاد ریسک و خشم موجب تخمین کم ریسک می شود... شاید شما هم مثل من فکر کنید که این ادعا این قدر برو و بیا و آزمایش نداشت که... همه می دونستیم که آدم های عصبانی، بی کله می شند و ترسو ها هم می ترسند دیگه!
به هر حال یک نکته بامزه این بود که داده های شان را از یک آزمایش واقعی و بلافاصله بعد از واقعه یازده سپتامبر جمع آوری کرده اند.. آدم ها را یا می ترساندند یا خشمکین می کردند و یا ناراحت و بعد از آن ها می خواستند که ریسک حمله دیگری از جانب تروریست ها را تخمین بزنند. یکی از یافته های بامزه شان هم این بود که مردم احتمال این که خودشان با حمله تروریست ها روبرو شوند را کمتر از این می دیدند که کس دیگری با این اتفاق مواجه شود.
به نظر می رسه در حال حاضر خیلی از محققین علوم تصمیم گیری به مطالعه تاثیر احساسات لحظه ای بر تصمیمات آدم ها می پردازند و به نوعی مد روز است... نکته اصلی این است که احساسات لحظه ای و زودگذر خیلی مهم تر از آن است که عموما می پنداریم. تاثیر احساسات لحظه ای در تقلب، در س-ک-س، در واکنش های سیاسی و ... بعضی از این مطالعات هستند.. احساسات کوتاه مدتی که موجب عکس العملی در انسان می شوند که اثر بلند مدت ماندگاری در انسان ها می گذارد.. مثلا انسانی که در مواقع عادی هیچ گونه بی مبالاتی در مورد روابط س-ک-س اش نمی کند، ممکن است تحت اثر یک احساس لحظه ای کاری بکند که تا آخر عمر تاثیرات آن برایش ماندگار شود (مثلا در اثر بی مبالاتی ایدز بگیرد). به همین ترتیب در موقعیت های سیاسی هم موارد مشابه می تواند اتفاق بیافتد... مثال هایی از رفتارهای احساسی در تاریخ خودمان را خودتان پیدا کنید.
البته باید اضافه کنم که هیچ کس سرکوب احساسات را توصیه نمی کند....
No comments:
Post a Comment