Tuesday, September 01, 2009

بعد از حدودا ده سال

ام روز بعد از حدودا 10 سال در یک کلاس undergrad نسبتا بزرگ می نشستم. جورج درس می داد و من سعی می کردم یاد بگیرم که ترم بعد چه طور این درس را ارائه بدهم... کلاس خیلی لذت بخش تر از چیزی بود که انتظار داشتم.. شاید هم نوستالژی بود. نمی دانم.. بچه های بی دغدغه ای که آمده اند چند کلمه درس یاد بگیرند، چند کلمه حرف بزنند و کمی بخندند... بچه های پر انرژی که حاضر بودند برای سوال بی روح "چطور تعداد افراد بی خانمان شهر واشنگتون دی سی را تخمین بزنیم" از جان مایه بگذارند و ایده بدهند... امروز خوش گذشت و من را به خاطرات ده سال پیش ام برد.. البته این بچه ها با آن بچه هایی که من هم کلاسشان بودم فرق های زیادی هم داشتند. باید ببینم وقتی این تجربه یک و نیم ساعته امروز در کل ترم تکرار شود چطور قضاوت خواهم کرد...

No comments: