Tuesday, December 01, 2009

thanksgiving با تام و جَنِت

1- پنج شنبه روز thanksgiving بود و رفته بودیم خانه تام - یکی از استادهام. یک خانه زیبا در شهری کوچک با فاصله نیم ساعت رانندگی تا دانشگاه. از در که وارد می شوید آشپزخانه را می بینید و یک هال کوچک و بعد یک هال بزرگ با میز غذاخوری و بعد یک اتاق بزرگ تر با پس زمینه آبی رنگ. یک گلدان گل بردیم برای شان... تخفیف خورده بود!



2- از بعضی از thanksgiving های قبلی نوشته ام و از بعضی سرسری رد شده ام، اما باید بگویم اگر فقط یک سنت آمریکایی را بخواهم به بقیه توصیه کنم thanksgiving است. خانواده دورهم جمع می شوند. دور هم جمع شدن شان سنبل شکرگذاری و در جهت قسمت کردن غذایی است که روزی قسمت شان شد و از گرسنگی نجات شان داد. با خوردن بوقلمون شروع می کنند و بعد چای و قهوه و شیرینی پای و حرف می زنند. البته در این سال ها به این مراسم شان دیدن مسابقه فوتبال هم اضافه شده!

3- با این مقدمه، برای شان طبیعی است که مهمان خارجی را تنها نگذارند، در روزی که تمرین قسمت کردن غذا و محبت است. تام و جَنِت (جانت) هم ما را و یک زوج کره ای و دوستان تایوانی مان را دعوت کرده بودند. اضافه کنید که بچه های تام و ژنت از آن ها دورند و آمدنشان ممکن نبود. این دو، دو بچه دارند که دخترشان (لورال) دکترای فلسفه از استانفورد دارد و پسر (تیم) در ایلینوی فوق عمران گرفته است. جَنِت هم یک مددکار اجتماعی است.

4- پسرشان - تیم اِبن تام! - فوتبالی بوده است! (از این فوتبال هایی که مثل فوتبالیست ها، با "پا" بازی می کنند منظورمه). بالای کمد چند تا جایزه مربوط به مسابقات فوتبال هستش که به "تیم" مربوط می شه. یا به تیمی که تیم عضوش بوده. یک عکس دیگری هم هست آن طرف که تیم و خانومش هستند.

5- گربه های تام هم اعضای خانواده هستند. سه گربه که دوتایشان به شدت شبیه هم اند کم کم خودشان را به ما نزدیک کردند. خلاصه اصرار داشتند که نازشان کنیم. شلوار من هم که مشکی پارچه ای بود بعد از نیم ساعت تبدیل شد به پشمی پلنگی! این قدر که موهای گربه ها چسبید به شلوار. خانه که رسیدیم تحت آداب خاصی تاج سر و بنده اقدام به گربه زدایی کردیم!

6- کلا تام جزء دوست داشتنی ترین استادهای دانشکده است. خانوم اش هم با این که خیلی از تام متفاوت بود - بسیار اجتماعی تر و خوش صحبت تر - اما او هم مهربان و مهمان دوست. روز خوبی داشتیم.

7- دوستی می گفت هفته ای که گذشت هفته اسف باری برای بوقلمون های غرب و گوسفندان شرق بود!

---
لینک به اولین thanksgiving

با یک خانواده آمریکایی (1): دوستی به نام Patrick
با یک خانواده آمریکایی (2): به سمت خانه Patrick
با یک خانواده آمریکایی (3): خانواده Patrick
با یک خانواده آمریکایی (4): سر میز ناهار با خانواده Patrick
با یک خانواده آمریکایی (5): قهوه و شیرینی
با یک خانواده آمریکایی (6): شب،سکوت، جاده

3 comments:

Anonymous said...

همانطور كه وصف کردید این نوع مراسم كه ظاهرا قبلا با حضور همه ی افراد خانواده برگزار میشده است حالا با گربه ها و سگهای خانه اجرا میشود. بچه ها نهایتا اگر زنگی بزنند و یک Hi dady ، Hi mommy بگویند. با همه ی بدبختی ها یمان خانواده یمان هنوز سر جایش است.
البطه با در نظر گرفتن استثنا ت.

مهشید غفارزادگان said...

واااای... بی چاره نیوشا. من که حاضر نیستم با گربه ها بهشت هم برم.

شیکاگو said...

اتفاقاً این چشن شکرگزاری به نظر من هم خیلی چیز باحالی است. من رو کسی دعوت نکرد برم خونش اما از حال و هوای مردم توی خیابون ها میشد فهمید که هم در تکاپوی تدارک دیدن برای این شب هستند.