Sunday, April 11, 2010

شکایت نامه

شرکت معظمِ قهوه خانه هایِ زنجیره ایِ استارباکس،
سلامٌ علیکم.

من نوید هستم، از ساکنان شهر آلبانی در ایالت نیویورک. همان دانشجویی که دو روز در هفته می آید قهوه خانه شما در خیابان وِسترن. همان شعبه که چند میز چوبی خوب دارد، رو به پنجره های نورگیر، و کارمندی دارد به نام محمد، که آدم خوش مشربی است. و سایر کارمندانی که البته بنده گواهی می دهم که تمام تلاش شان را می کنند تا قهوه لب سوزِ لب دوزِ کیک پهلو را به صورت مطلوب ارائه دهند. خدا حفظ شان کند. البته همین جا بهتر است که پیشنهاد کنم برای کارکنان خدوم آن شعبه، کلاسی، کارسوقی، چیزی تشکیل دهید که محمد را "محمد" تلفظ کنند و نه "مـــــوحامید".. از چنان شرکت معظمی بعید است که در پیشبرد ادبیات کارکنان اش نکوشد... بگذریم.. مجال اندک است و حرف بسیار؛ آن هم از منِ شاکی.

بله، شاکی... بنده شکایت دارم... بی شوخی، "سو" تان می کنم...

من مشتری قدیمی شما هستم. دو روزِ هفته را می آیم و در کنار یکی از پنجره های رو به بیرون تان به مدت شش هفت ساعت می نشینم. عموما در این مدت یک یا دو عدد قهوه و یک کیک "موزی- شکلاتیِ کم چربی" که حدودا 300 کالری دارد میل می کنم. احتمالن با دوربینی، چیزی، دیده اید من را، که کاغذهایم پر از نمودارهایی است که کلمه ها را با فلش به هم وصل می کند و شکل هایی که شبیه شیرآب و مخزن آب است... درست است. من همان ام... چی؟ لوله کش؟.. نه خیر؛ بنده دانشجو هستم و آن ها نمودارهای سیستم داینامیکس است!.. می گفتم: مدتی است شاکی ام از خدمتی که دریافت می کنم.

شرکت محترم؛
در محیطِ عمومن با صفای قهوه خانه خیابان وِسترن، موسیقی ای پخش می شود که معمولن موسیقی آرام و مطلوبی است. با قهوه می چسبد. اشعارش هم عمومن اشعاری مناسب است. معلوم است که در انتخاب اش کوشیده اید. این ترکیبِ آهنگ ها، در مدتی که من هستم چند بار تکرار می شود.

ولی یکی از این آهنگ ها هست که بدجوری می رود روی اعصابِ نگارنده این سطور.. من اطراف ام را نگاه کرده ام. همه احساس خوبی دارند، ولی گویا این موسیقیِ خاص فقط برای من مشکل ایجاد می کند... گاهی در حالی که قهوه ام را مزه می کنم، از پنجره به چمن ها و درختان سبز خیابان چشم دوخته ام و آرامش گرفتم، نوبت این آهنگ می شود که پتک وار می خورد بر سرم.. موسیقیِ آرامی است که خواننده شبیهِ لالایی می خواندش و حالتی التماس گونه دارد و ترجیع بندش این است:... "بابا عاشقت است"... "بابا عاشقت است."

مدیریت عزیز، برادر یا خواهر برزگوار..
این آهنگ من را نابود می کند، قهوه ام را دارک و تلخ می کند و شکرش را بی مزه.. مثل این که پیاز در قهوه خانه شما تهیه شود، چشم هایم خیس می شوند.. آقای استارباکس؛ این آهنگ به نمودارهایم هم رحم نمی کند و مقاله هایم را هم خط خطی می کند.. این آهنگ، چمن سبز و درختان کنار خیابان را زهرمارم می کند.. همان آن است که صبرم تمام شود و اگر نفهمم لیوان کاغذی قهوه در دستم مچاله شود و قهوه اش بریزد بر لپ تاپم... گاه، بعد از این آهنگ می روم کجاها و بعد که بر می گردم می بینم کنار مقاله آقای فلانی از دانشگاه یل در مورد وضعیت بهداشت آمریکا، پر شده است از شعرهای حافظ و سهراب و نقش درخت و کوه و خورشید... اصلا گیرم که "بابا عاشقت است"، مگر شما باید هر حرفی را بزنید و تشویش اذهان عمومی کنید؟ شرم تان کجاست؟

آقا یا خانوم جان... خواهش می کنم بس کنید آن آهنگ را.. "سو" تان می کنم به والله... من پنج شش دلار پول آن قهوه ها و کیک رژیمی را داده ام که حالا زهرمارش کرده اید... و پرینت مقاله هایم را خط خطی کرده اید... بس اش کنید...

در ضمن، لطفا آن کارسوقی که در بالا توضیح اش داده شد (درمورد "مـــــوحامید") را در فرصت مقتضی تشکیل دهید.

با تشکر
نوید

6 comments:

مهشید غفارزادگان said...

چی چیو شکایت می کنم؟ کلی زحمت کشیدیم که این آهنگرو برات پخش کنن. تازه نسخه "مامان و خواهد هم عاشقت هستند" رو هم داریم تهیه می کنیم!! بلکه برگردی :)

Farnaz said...

akheiii, behet hagh midammmm:(

Tannaz said...

haaaaaaaaaaaaaaaaaaaaayyy....:(

Anonymous said...

support local coffee shops, drink a real cup of coffee and you do not have to listen to crap, as local coffee shop owners usually care more about their customers :)

حسین said...

اسمش رو بپرس و لینک بده که ما هم بشنویم
شاید سوئشان کردیم ما هم

آسمانه said...

سلام
من داشتم دنبال دوستم مائده علاقبند میگشتم...یهو وبلاگ شما باز شد
وبلاگ جالبی دارید...من همین پست آخر را خواندم...قهوه تلخ و کیک رژیمی...
بعد چشمم افتاد به تی تست و زی تست...یاد هر دوشون به خیر..