برای خرداد می شود ساعت ها اشک ریخت و حرف زد. هر لحظه اش برایم سنگین است و غیرقابل تحمل. هنوز از فشار خاطرات سال پیش رها نشده ام و هنوز نتوانسته ام تصاویری که در آن خرداد سیاه بر ذهنم نقش بست را پاک کنم. از هر چیزی که آن دوران را یادآوری کند به خشم می آیم؛ مخصوصا، در این چند روزی که از خرداد امسال گذشته است، بی صبر شده ام. گاهی به دنبال مطلبی و حرفی و سرگرمی ای هستم که ذهنم را از ظلمِ ظالم و جورِ صیاد به دور کند. سعی می کنم زیاد کار کنم... ولی به هر حال تیماری بر این دقایق نیست... هنوز "آه مند"م. اما باز باید صبر کرد... نمی خواهم خاطرتان کدر کنم به چند خطی از روزهای دلتنگی. حرف جدیدی هم نداشته ام... این است که کمتر نوشته ام این روزها..
No comments:
Post a Comment