Wednesday, January 19, 2011

ترس

در مورد «ترس»، اولین چیزی که یاد من می‌افته آفیس کارم هست. در این آفیس ما یک کم «میانگین ترس» بالاست.. نمی‌گم که روبرتای رییس، آدم ترسویی هستش، ولی خوب خیلی هراس داره! توی این مایه که یکی دو بار که آروم رفتم ازش سوال کنم و حواس‌اش نبوده یک دفعه جیق کشیده!.. یک بار هم که من آخر هفته رفتم آفیس و اون هم اتفاقا آفیس بود و به دلیل تاریکی هوا و نداشتن عینک من رو نشناخته بود کم مونده بود که به برادران نیروی انتظامی زنگ بزنه... به جز روبرتا بقیه هم از این نشانه‌ها دارند... کافیه که یک کلاس آموزشی در مورد امنیت در دانشگاه باشه: این‌ها همه سریع ثبت نام می‌کنند و میز اول می‌شینند.. "اِرین" هم که اون روزی می‌گفت یک ایده خیلی خوب به ذهن‌اش رسیده که سطح امنیت رو در دانشگاه‌ها افزایش بده. پرسیدم چی هست ایده‌ات؟ گفت که جلوی درهای ورودی دانشگاه یک نگهبانی باشه که فقط با دیدن کارت دانشجویی، آدم‌ها رو راه بده!..

خلاصه، چند روز پیش همه نشسته بودیم دور میز و بعد از رُفت و روب آفیس، داشتیم پیتزا می‌خوردیم که روبرتا بعد از ۵ سال یک دفعه یک چیزی رو اعتراف کرد. گفت که بعد از اینکه من رو برای اولین بار دیده متوجه شده که من خیلی شبیه به عکسی که از من در پرونده application‌ ام بوده نیستم!... برق از کله‌ام پرید. (احتمالا منظورش عکس روی کارنامه تافل بوده.) یعنی رسما شانس آوردم‌ها! وگرنه اول کاری، سی‌آی‌اِی و اِف‌بی‌آی می‌ریختن سرم: یکی از ایران پذیرش گرفته و یکی دیگه به جاش اومده! اون وقت توی این مملکت که کسی آدم رو نمی‌شناسه حتما باید می‌رفتیم و استشهاد محلی جمع می‌کردیم!.. برای یکی دو روزی داشتم مجسم می‌کردم که اون اوایل روبرتا چه طوری در مورد من فکر می‌کرده و احتمالا رفتارم زیر ذره‌بین بوده! چه بامزه می‌شه که فکر کرده باشند که مثلا چرا نوید هر روز چند بار سایت‌های فارسی رو چک می‌کنه و بعد یک دفعه می‌ره و در بلاگ‌اش به فارسی گزارش می‌ده، یا این‌که این بطری آب چیه که نوید با خودش می‌بره توالت!... آدم‌های خیلی خوبی‌اند و مطمئنم که این کار‌ها رو نکردند:) مخصوصا اون بطری آب رو!

7 comments:

مهشید غفارزادگان said...

خیلی خوب بود :))))

Saleh said...

بطری :))))) ا

عندلیبان said...

قضیه بطری رو میشه یک کم بازش کنی؟
:)))))))))

Parisa said...

من در همون هفته های اول یک لکچر کامل در مورد دلایل بردن بطری آب به توالت به همه دادم و تا حدودی قانعشون کردم که در تمام عمرشون چه اشتباهی می کردند
:))))

shaqayeq said...

khilii jaleb bod in 2-3 ta poste akhirr :)))
amrikaye inghadr tarso nadidam!
maemolan in akhlaqa male asian as!:)))))))
man az hamon roze aval adopte shodam :P dar hame chiz :))

navid said...

ممنون از کامنت ها! و علامت های لبخند!
:))))

Hamed Pirs said...

:)))