به نظر خودم، من یک آدم بی خیال (یا حداقل "کم خیال") هستم! اما جالب است که خواب هایی می بینم که نشانه ای از این بی خیالی های دوران بیداری ام ندارد! خیلی قدیم ها، کابوس هایم این طور بود که سر کلاس دیکته هستم و از معلم عقب افتاده ام. معلم هی کلمه ها را می گوید و من جامانده ام. از آن بدتر دست شویی هم دارم! بعدها که دانشجو شده بودم خواب می دیدم که هر چند الان دانشجو هستم، ولی "سام هاو" یکی از دروس دبیرستان ام مانده و باید امتحان نهایی مربوط به آن درس را بدهم و اصلا هیچ از آن درس یادم نمی آید. بعدترها که دانشجوتر شده بودم، خواب می دیدم که در دانشگاهم و برای این ترم، کلاس معارف برداشته ام و حالا آخر ترم است و من یک جلسه هم سر این کلاس نرفته ام. اصلا کلا یادم رفته بوده که من چنین کلاسی ثبت نام کرده ام. بعدترها، که برای درس خواندن آمدم این جا، خواب می دیدم که از آمریکا برای دیدار خانواده رفته ام ایران و مثلا در میدان تجریش قدم می زنم که یک دفعه یادم می آید که ای بابا، من حالا چطور می خواهم برگردم آمریکا، چرا یادم رفت در مسیر آمدن به ایران، و در دوبی ویزای آمریکا بگیرم. حالا چطور می خواهم وقت مصاحبه سفارت بگیرم.
و اما حالا که (تقریبا) فارغ التحصیل شده ام مشتاق بودم که ببینم مسیر این خواب های "کابوسی - تحصیلی" کجا می رود! تازگی ها خواب می بینم که به کنفرانسی رفته ام و برای خودم خوش می گذرانم و به سخنرانی ها گوش می دهم که یک دفعه یادم می افتد ارائه خودم امروز است و باید 5 دقیقه دیگر حاضر شوم! اسلایدهایم را هم نمی دانم کجاست و اوضاع بدجوری قاراش میش است! خلاصه این ها هنوز ادامه دارد.
2 comments:
فک کنم اینا خیلی خوابای رایجی باشه. حالا معارف که خوبه، آدم کتابشو می گیره می خونه شب امتحان. من تو خواب، آخر ترم یادم می افتاد که فلان درس تخصصی رو داشتم و خبر نداشتم! بعد وقت حذف هم گذشته! بعد مثلا جلسه آخره، رفتم سر کلاس، می بینم هییییچی نمی فهمم! خلاصه استرس محض دیگه، اصلا یه وضعی! ولی عوضش آدم بیدار که می شه خیلی حال می ده!
من هم شبیه همین خوابها رو دبدم(به جز اون آمریکاییه)
هنوز هم بعد از دو سال خواب میبینم که سر جلسه دفاع دوستم با خیال راحت نشستم که اسمم رو توی بلندگو به عنوان نفر بعدی برای دفاع اعلام میکنن! :(
Post a Comment