بلند بلند فکر می کنم.
ارزش های اجتماعی چگونه شکل می گیرند و نقش دولت ها در شکل گیری این ارزش ها چیست. جدیدا یک «دعوت به مقاله» در یکی از ژورنال های مدیریت دولتی دیدم در مورد این مسئله. موضوع شبیه مسائلی است که گه گاه بهش فکر کرده ام ولی هیچ وقت کار درست و حسابی نکرده ام.
فکر می کنم بعضی از دوستان اقتصاددان ام این مسئله را به صورت هزینه و فایده ببینند که یک ارزش اجتماعی با بالابردن هزینه های سرکشی از آن در جامعه تقویت می شود. یا با ایجاد انگیزه های مشوقانه. دوستانی هم که بیشتر به جنبه های رفتاری و روانی موضوع اهمیت بدهند احتمالا جایی برای آموزش، حس پذیرش در جامعه و پرستیژ، و یا کلا انگیزه های فردی و اعتقادی برای احترام به ارزش های اجتماعی نگاه کنند. دوستان جامعه شناس هم شاید به نقش نیروهای اجتماعی و شکل گیری توافقی این ارزش ها - که لزوما ارزش هایی نیستند که در خارج از توافقات ما معنای مستقلی داشته باشند - نگاه می کنند.
به هر حال به هر صورتی به مسئله نگاه شود، از دیدگاه یک سیاست گذار و مدیر، این یک هدف است که افراد یک جامعه رفتار رانندگیشان خوب باشد. به خانم ها احترام بگذارند و متلک پراکنی را کم کنند. سیگار کشیدن در مکان عمومی کم شود. در خیابان دعوا نشود. تحصیل به یک ارزش تبدیل شود. مردم تقلب نکنند. کارمندان رشوه نگیرند. تمیز رفتن به محل کار به عنوان یک رفتار نرم در جامعه جا بیفتد. محیط زیست محترم شمرده شود و افراد به جداسازی زباله هایشان اقدام کنند و هزار موضوع مشابه... نقش دولت در این موارد چیست؟ چرا پیاده سازی چنین ارزش هایی به این سادگی ها نیست؟.. مثال ساده اش این که دولت چه کند که رفتار رانندگی درست شود و یا مردان متقاعد شوند که رفتاری متین در خیابان ها و تاکسی ها داشته باشند.... حرف های کلی ای مثل آموزش را بالا ببریم چیزی نیست که در این جا دنبال اش باشم...
No comments:
Post a Comment