Thursday, February 02, 2012

کاری بکنید...

سعید ملک پور دانشجویی بوده است که در کانادا به همراه همسرش مشغول درس و زندگی بوده و زمانی که برای دیدار از پدرش که در آستانه فوت بود به تهران سفر می کند دستگیر می شود و حالا در آستانه اعدام است. اتهام اش این است که سایتی راه انداخته که به پخش تصاویر مستهجن می پرداخته. خودش و خانواده اش ادعا می کنند که سعید برنامه ای نوشته بوده که توسط افراد ناشناس دیگری در این راستا استفاده شده و او بی اطلاع و بی گناه بوده. افرادی که در تماس نزدیک با سعید بوده اند و با اخلاقیات اش آشنا هستند بی گناهی او را بسیار محتمل می دانند. سعید در آستانه اعدام است و من به شخصه خیلی نگرانم از این که حقی در این وسط ضایع می شود.

عده زیادی مثل من در مورد روند این پرونده به هیچ وجه قانع نشده اند. چندی پیش نامه ای به رییس قوه قضاییه نوشته شد که عده بسیار زیادی از جامعه دانشگاهی آن را امضا کردند و نگرانی شدیدشان را ابراز کردند. این نگرانی ها و سوال ها هیچ وقت حل نشد. و باقی است. به خدا اهمیت عدالت در این پرونده و هر پرونده ای که موضوع جان یک انسان در میان است از هزار انتخابات و قیمت دلار و سکه و سخنرانی بالاتر است. سکوت موجود در این مورد بسیار عذاب آور است.

من در گذشته دوستان زیادی داشته ام که افراد معتقد و مومنی بوده اند که گرایشات سیاسی شان با من متفاوت بوده است. اگر دوستی با گرایشات سیاسی اصولگرایانه این نوشته را می خواند از او خواهش می کنم که به ابعاد این مسئله فکر کند. از بار مسوولیت اش شانه خالی نکند. اگر دسترسی به هر کسی حتی در حد یک نماینده یا مدیر دارد تماس بگیرد و نگرانی ها را ابراز کند. به خدا با کشته شدن یک فرد، ملتی کشته شده است.

من در گذشته دوستان زیادی داشته ام که تبحر متخصصانه ای در کامپیوتر داشته اند. من به شخصه نه نیت افرادی که در ارتش سایبری هستند را زیر سوال می برم و نه تخصص شان را. اما مسئله جان یک انسان مطرح است. اگر کسی را می شناسید به او بگویید که متخصصانی به مراتب بهتر از شما در طول سالیان گذشته اشتباه کرده اند. اصلا اشتباه یک امر طبیعی در این مقوله است. مطالعات زیادی هم در این زمینه وجود دارد که در فعالیت های مشکل و تخصصی، افراد overconfidentهستند. به خدا این مطالعات وجود داره و این مشکل نشان داده شده. اصلا آدمی این ویژگی را دارد. من که به گذشته خودم که نگاه می کنم می بینم چنین تجربه ای زیاد داشته ام. اصلا به دور و برتان نگاه کنید، مگر کم داریم آدم های از خودمطمئن. شما هم کمی به اطمینان تان شک کنید. فردا با کشته شدن یک فرد یا باید تا ابد خودتان را توجیه کنید یا دچار عذاب وجدانی می شوید که تا ابد درمانی ندارد.

کاری بکنید. این پرونده شفاف نیست. این پرونده احتمال خطای زیادی دارد. از همه مهمتر، این پرونده، حتی حکم اش با ادعایش تناسبی ندارد. کاری بکنید.

No comments: