پرواز اول ام از کلمبوس به نیویورکه و دومی از اون جا به آلبانی. قراره بین فرود اولی و عروج (!) دومی سه ربع فاصله زمانی باشه تا من به دومی برسم. اولی یک مقدار تاخیر می خوره و بعد هم که سوار می شیم یک مدتی منتظر می مونه تا بهش احازه پرواز بدند. این جوری می شه که وقتی فرود می آییم نیویورک، من به سرعت می دوم سمت دری که مال پرواز بعدی است که ماشاا.. خود این هم کلی مسافته. وقتی می رسم با این که 8 دقیقه به پرواز مونده، این ها همه رو سوار کرده اند و در رو بسته اند! خانوم مسوول در از من می پرسه که مال کدوم پروازی و من می گم آلبانی. کلی اخم می کنه که این چه وقت اومدنه! حالا خوبه خودش می دونه که من در پرواز شرکت خودشون بودم و تاخیر خورده! می گم من که از پرواز در اومدم تا این جا دویدم. خلاصه بی سیم می زنه و با هزار دنگ و فنگ هواپیما که هنوز پرواز نکرده رو درش رو باز می کنند و من رو سوار می کنند.
هواپیمای آلبانی یک هواپیمای کوچک دو ملخه است. حدود 30 تا مسافر گنجایش داره ولی حدود 15 نفر سوارند. بوی گازوئیل هم برداشته هواپیما رو. مهاندار جای من رو عوض می کنه تا در جایی بشینم که به تعادل هواپیما کمک شه!
مهماندار هواپیما آقایی است که حدودا باید شصت سال اش باشه. با خودم فکر می کنم که این اگر از من بپرسه نوشیدنی چی میل داری، من اصلا روم نمی شه چیزی بخوام. جای بابامه. توی این مایه ها که بلند شم و بگم آقا شما بشین من خودم به مسافرین گرامی چای و قهوه و سایر موارد رو می دم! اما خدا رو شکر اصلا کار به این چیزها نمی رسه و چیزی سرو نمی شه. به آقای مهماندار نگاه می کنم و رفتارش رو زیر نظر دارم. کت اش رو در میاره و آویزون می کنه. برای توضیح موارد ایمنی هم دل و دماغ چندانی نداره و من که اصلا نمی فهمم داره چی می گه. فکر می کنم بنده خدا حتما یک سی سالی هست که داره کار می کنه و با توجه به وضعیت اقتصادی آمریکا خودش رو بازنشست نکرده تا در یک شرایط بهتری این کار رو بکنه. احتمالا هم بعد از سال ها که به این کار مشغوله حالا یک پرواز راحت تر بهش دادند که نیازی به سرو نوشیدنی نباشه و فقط همون اول نکات ایمنی رو بگه و تموم شه.
نزدیک های آلبانی که می شیم و از لایه ابرها که پایین می آییم، هواپیما به شدت بالا پایین می شه و ملت عقب هواپیما قاه قاه شان بالا می ره. شدیدا باد می آد. اما همانطور که از دیدن این نوشته حدس می زنید به سلامت فرود می آییم! توی فرودگاه آلبانی نیوشا منتظرمه. خستگی سفر کم کم در می ره وقتی شروع می کنیم در مورد برنامه های دو سه روز آینده که من در آلبانی ام صحبت می کنیم...
No comments:
Post a Comment