در ایران، معمولا، دو جور برنامه افطاری میرفتیم:
یا به دعوت اعضای خانواده و فامیلهای دور و نزدیک بود و یا دوستان همکار و
دانشگاه. اینجا برنامههای افطار دوستانه که در ایران داشتیم به راحتی تکرار میشه
و حتی گاه با کیفیت بالاتر، چون معمولا به تعداد کافی، دوست، دور و برت هست که
علاقهمند برنامه افطار باشند. منظورم از کیفیت، هم تداوم دور هم جمعشدنهاست و
هم نزدیک احساسکردن آدمها. شاید چون در این جا، در مقایسه با ایران، وقت کمتری
هم برای اقوام و پدر و مادر و خانواده میگذاریم، وقت بیشتری برای صرف کردن با دوستان
داریم. با صرف وقت بیشتر در واقع هم دوستیها عمق بیشتری پیدا میکنند و هم احساس
بهتری نسبت به هم پیدا میشه و در نتیجه مطلوبیت دورهم جمعشدنها و وقتگذاشتنها
زیادتر میشه.
دیروز ما هم با یک سری از دوستان رفتیم بیرون.
یک رستوران ترکیهای. روی میزش خرما چیده بود برای کسانی که روزهشون رو باز میکنند.
طبیعتا غذا هم شباهت زیاد به غذاهای ایرانی داشت. بعد از افطار هم رفتیم خونه یکی
از دوستان و چای و شیرینی خوردیم و تا نصفه شب گپ زدیم.
2 comments:
بدیش اینه که همین طور که گفتی دوستیها اینجا نزدیک و عمیق میشه ولی به خاطر شرایط پایدار نیستن. دانشجوها فارغ التحصیل میشن و پستداکها شغلهای دائم پیدا میکنن و خلاصه تا یه چندسال میگذره و چندتا دوست پیدا میکنی یا خودت جابه جا میشی یا دیگران و همه چی از اول شروع میشه..
درسته.. شاید با پیرتر شدن ما و استقرار دائمی تر این مسئله هم حل بشه!
Post a Comment