Thursday, May 29, 2008

پراکنده گویی های دوران تنهایی

1- در ایام غیبت تاج سر گرامی به سر می بریم! اول بگم که تصمیم نیوشا به ایران رفتن باعث شد که وزنه یکی از دوستان را قرض بگیریم تا چمدان به وزنیم. و البته کم ترین فایده این کار این بود که بعد از دو سال که از ایران آمده ایم بر آن شدیم که خودمان هم بر بالای وزنه قرار بگیریم!
بله. فهمیدم از وزن 2 سال قبل هفت کیلو بیشترم! تاج سر گرامی را که در فرودگاه بدرقه کردم، بدو بدو رفتم و کلی سبزیجات و هویج و از این جور چیزها خریدم تا زمانی که بر شیپور ایران رفتن ما دمیده شد سر وزن بیام (حال کردید جمله بندی رو؟!).البته در حین خرید سبزیجات که بودم مشاهده شد که کیک "پای سیب" که عموما 5 دلار است 3 دلار تخفیف خورده و خلاصه این یک مورد را اغماض کردم! و این چند روزه در حال خوردن هویج و کیک ایم!... صبح ها هم در کوچه های اطراف می دوم. امروز 12 دقیقه دویدم.
2- این دو ماهی که نیستیم باید خانه اجاره ای مان را به کس دیگری اجاره بدم. مشکل قضیه این بود که من زمان بدی آمریکا را ترک می کنم و عموما مردمی که قرار است دو ماه در آلبانی باشند عموما اول تابستان می آیند. یکی را پیدا کردم و قرار شد که خانه را از شنبه به او بدهم و خودم هم برم بیست روزی پهلوی شیرمردان غیور تروی، فرهاد و محمد. البته با هر دو طی کرده ام که بنده کلی pet دارم (تو فیس بوک!).
3- از تاج سر گرامی هم خبر می رسد که از خان اول ویزا به سلامت گذشته است. گفته اند که چک اف بی آی بین 2 تا 10 هفته طول می کشد. خودش می گوید سوال زیاد پرسیده اند، اما به هر حال نتیجه مثبت بود. الان هم تهران است. خودمانیم؛ کلاه آفتاب گیر تاج سرگرامی را که بر روی درب دیدیم دلمان تنگ شد...
4- کلا خیلی سوغاتی نگرفتیم. خریدها را محدود کردیم به خانواده هامان. همه را هم با تخفیف های خوب خریدیم. (طبیعتا همه این کارها را هم نیوشا به تنهایی کرد!) از طرف دیگر همین خریدهایی که برای 10 عضو خانواده کردیم را نمی شد در دو قسمت به تهران برد و مثلا کادوی یک خواهر را داد و گفت کادوی خواهر دوم دست داماد محترم است! اشتباه تاکتیکی من هم این بود که قرار شد کلا کادوها با تاج سر گرامی به تهران برده شود. و من کلا حامل لباس های کهنه (و احتمالا تا آن زمان کثیف) خودم باشم! خلاصه، رفتن ما به تهران جذابیتی برای حضار ندارد! و احتمالا چمدان من را با تمام محتویات می توانند داخل ماشین لباس شویی بیاندازند!

6 comments:

Anonymous said...

بسی خرسند گشتیم که چشم و چراغ عالم وبگردی قصد عزیمت به تهران کرده

امیدواریم این دو ماهی که تهران هستید به اندازه کافی سرب استنشاق بفرمائید

:)

Laleh said...

با جمله بندی حال نمودیم!!
سه ساعت داشتم فکر می کردم که در شیپور دمیده می شه یا بر شیپور!!! آخرش گفتم بی خیال بابا بقیه پست رو بخون!!!

B. said...

به سلامتی و دل خوش...کجا رفتن برا ویزا؟

navid said...

dubai..

Anonymous said...

سلام .خوشحال میشم نظرتونو راجع به پست .جدیدم بدونم

navid said...

به تارا: لینک؟