Monday, November 10, 2008

ما و شما و خدا

در این شرایط که سر تاج سر عزیزمان، به دلیل درس ها و مقاله های ترم اول دکتری، بسی شلوغ است، ما به عنوان یک همراه فداکار، سعی بسیار مبذول می کنیم که درک شان کنیم. هر چند بعضی وقت ها مغزمان از درک شان عاجز می شود. مثلا چند وقت پیش که ایشان دو هفته به صورت اساسی روی مقاله یکی از درس ها وقت گذاشته بودند، دیدم کمی آسوده تر به نظر می رسد. گفتم: «تاج سر جان، مقاله درس رو تحویل فرمودید؟» گفتند:« آره بابا. مقاله رو گذاشتم توی باکس استاد و گفتم "شما رو به ما و خدا رو به سلامت!!"»

4 comments:

Anonymous said...

چون درک می کنی همه شنگول می شوند :)

B. said...

:)))...واای دو ساعت فکر کردم اصلش چی بود...هی خدا می یومد توش...اصلا خدا نداشت.

navid said...

آره ما هم یک روز طول کشید تا اصلش رو یادمون بیاد!

گیس طلا said...

خواهر من با خشم گفت: هر کی به فکر خویشه ریش به فکر کوسه