Friday, April 17, 2009

آقایی که به نظر معمولی می آمد

وقتی مقاله ام را در ام آی تی ارائه می کردم یک آقایی بود که در گوشه سالن نشسته بود. وقتی خودش را معرفی می کرد فهمیدم استاد دانشگاه بوستون است. حدس ام این بود که گذری آمده ببیند چه خبر است، ضمن این که یکی از دانشجوهایش هم ارائه داشت. زمان ارائه من به نظر علاقه مند می آمد و با لهجه هندی گاه سوالاتی می پرسید. بعد از تمام شدن ارائه، کارت اش را به من و دیوید داد و گفت اگر ممکن بود مقاله را برایش ایمیل کنم. و بعد هم رفت. و حتی برای ارائه شاگردش هم نماند.

راستش با این که من از ظاهر افراد معمولن قضاوت نمی کنم اما به هر دلیل، برای دو سه هفته یادم رفت که مقاله را برای اش بفرستم. باید اذعان کنم که اگر استرمن مقاله را خواسته بود همان روز برای اش می فرستادم.. اما به هر حال و به هر دلیلی فرستادن مقاله به این آقا طول کشید.

وقتی هم که با تاخیر به صورت تصادفی یادش افتادم و مقاله را برای اش فرستادم، او در یک خط تشکر کرد و گفت که به نظرش کار خوبی است. بعد من در دو خط گفتم که اگر پیشنهادی برای این که این مقاله را به کدام مجله بفرستم دارد بگوید. او هم یک مجله را پیشنهاد کرد. اول کمی جا خوردم چون مجله، به نظر من سطح اش، بالاتر از مقاله ما بود. طبق آمار موجود جزء چند تا مجله اول در زمینه management science محسوب می شد. اما به هر حال جالب بود این پیشنهاد... بعد می دانید چه فهمیدم؟ فهمیدم همین آقا عملا دبیر آن قسمتی از این ژورنال وزین است که مقاله ما به احتمال زیاد زیر دستش می رود!..

این هم دوباره درس جدیدی بود که آدم ها را از ظاهر و انتساب و ... قضاوت نکنم! احتمالا شانس مان برای این ژورنال خیلی بد نباشد. هر چند به جز دبیر باید سه reviewer هم از مقاله راضی باشند. البته معمولا در شرایط متعادل و اگر کسی اشکال اساسی نداشت، نظر نهایی با دبیر است.

2 comments:

رضا said...

تبریک. بسیار خوشحال شدیم.

Anonymous said...

man ham yad gereftam ke zaher, mansab, madrak, etc. faghat too jayee mesle iran e ke hanooz melak e ghezavat e adamast.