Tuesday, July 14, 2009

شهید سبز


کسی، با دیدن عکس دیدار موسوی و رهنورد از خانواده سهراب اعرابی، نوشت: کاش ده سال پیش خاتمی هم از خانواده ابراهیم نژاد عیادتی می کرد... راستی آیا کسی الان حالشان را می پرسد؟

5 comments:

ب ن ن said...

نویدجان، عدم دیدار خاتمی و دیدار موسوی ناشی از رویکرد آشتی جویانه و کوتاه آمدن اولی در برابر ظلم، که متاسفانه توسط بعضی ها رویکرد به اصطلاح «عملگرایانه» نامیده می شود، و روحیه استقامت و ایستادگی دومی در برابر ظلم هست.

شخص شما هم وقتی که تقاضای تشکیل کمیته «حقیقت یاب» در مورد خشونت های اخیر رو به همراه بسیجیانی که سابقه شون در تایید نظری خشونت و اجرای عملی خشونت در دانشگاه روشن هست امضا می کنید، و از امضای نامه محکومیت خشونت سر باز می زنی، از رویکرد خاتمی پیروی می کنی، و نباید بر او خرده بگیری.

navid said...

ب.ن.ن. عزیز، با حرفت در مورد بالا بودن روحیه استقامت موسوی در برابر ظلم در مقایسه با خاتمی موافقم. در برابر یک کانتینیوم قرار داریم و احتمالا قبول داری که از موسوی هم تندتر وجود دارد که لزوما رفتارهای مناسبی ندارند.

برای تمام کسانی هم که نامه دوم را امضا کردند احترام خاصی قائلم. اما تنها فایده آن را یک تاثیر روحی شخصی می دیدیم. یعنی فایده نامه دوم یک کم بیشتر از این بود که بروید و در مقابل کوه داد بزنید.. ضمن این که هزینه تحمیلی نامه (در برابر این سود ناچیز) اصلا کم نخواهد بود و به نظرم کسانی که نامه را شروع کردند عملا هزینه ای به جامعه ایرانی تحمیل کرده اند که دست کم تا چند سال از برخی از نیروهایش محروم باشد. این ها همه تازه با این فرض است که از هزینه های قطبی تر شدن جامعه صرفنظر کنیم...

به هر حال همانطور که گفتم نامه دوم یک نامه کاملا اخلاقی و احترام برانگیز بود.

Kaveh Majlesi said...

نويد جان، من هم به تصميم دوستان برای امضاى نامه اول احترام ميگذارم اما چند نکته :
كاش مي نوشتى کسانی كه نامه دوم رو امضا نكردن و خارج از كشور زندگى ميكنند، چطور قراره در شرايطى كه تو كشور در چند سال آينده وجود خواهد داشت فايده اى به كشور برسونند (با زندگى در داخل ايران) که حالا ماها نتونیم؟ اگه قراره شرایط در این حد امنیتی باشه که با همچین نامه ای ماها نتونیم در ایران هیچ کاری انجام بدیم اونوقت تو از گروه اول (منظورم طبيعتا بسيجيها نيست) چند نفر رو ميشناسى كه به طور جدى فكر ميكنه در چند سال آينده ميخواد بره ايران و كاری كنه که به درد کسی بخوره؟
نوشتی "کسانی که نامه را شروع کردند هزینه ای به جامعه ایرانی تحمیل کرده اند که دست کم تا چند سال از برخی از نیروهایش محروم باشد". 240 نفری که این نامه رو امضا کردن به هزینه های احتمالی آگاه بودن. یعنی يا فكر ميكردن كه ايران جايى نيست كه بتونن در چنين شرايطى اونجا كار كنن و يا اينكه فكر ميكردن كه هزينه نامه به اندازه اى نيست كه اگر روزى بخوان اونجا كارى بكنن امضاى اين نامه مساله ساز باشه. در هر دو حالت اين نگرانى تو به نظر بيهوده مياد. مگر اينكه تو فكر ميكنى چيزايى راجع به هزينه هاى اين نامه ميدونى كه بقيه نميدونن.
تو سود نامه دوم رو ناچيز فرض ميكنى، باشه قبول، اما هر وقت با دوستان حرف ميزدم ميگفتن كه قراره رسانه هاى دست راستى نامه اول رو پخش كنن و در نتيجه قشر عادى محافظه كار اون رو بخونن. كدومشون نامه رو چاپ كردن؟ و در نتیجه سودش کجا بود؟ امیدوارم نگی که به هر حال به دست بعضیهاشون رسیده.
مخلص
کاوه

Unknown said...

در مورد نامه ها: نامه اول بک نامه عملگرایانه است چون بخش عمده آن را پیشنهادات عملی تشکیل می دهد. و اتفاقا اینکه ما زیر نامه ای را امضا کنیم که اقراد تندرو طرف مقابل هم امضا کرده اند نه تنها عیب نیست بلکه به خودی خود یک گام رو به جلو حساب می شود.
ولی ایراد اصلی نامه اول فروکاستن مشکل اصلی هست که کشور با آن روبرو می باشد که در متنی که در فیسبوک گذاشتم آن را شرح دادم و با صحبتم با چند نفر از امضا کنندگان این نامه فهمیدم آنها به ابعاد و گستردگی این مشکل هنوز واقف نیستند. و اتفاقا همین نکته مشکل اصلی نامه دوم می باشد. نامه دوم بجای اینکه کل محتوایش را به تشریح و محکوم کردن اتفاقات چند هفته ای بعد از انتخابات اختصاص می داد می بایست روندی که سال هاست در کشور در حال شکل گیریست را با زبانی نرم و ذکر مصادیق ملموس مورد خطاب قرار می داد. روندی که حتی بدون تقلب در انتخابات و متعاقبا سرکوب بعد از آن بازهم باید جدی تلقی می شد. روندی که همچنان شاهد گسترش و قوام یافتن بیشتر آن در تمام ساختارهای سیاسی اقتصادی فرهنگی کشور و روابط خارجی خواهیم بود
نامه ای که نخبگان آن را می نویسند و امضا می کنند باید محتوایی متمایز از سایر نامه ها داشته باشد. حداقل آن اینست که چنین نامه ای باید دید کلان تری چه از لحاظ زمانی و چه از لحاظ ابعاد مساله داشته باشد و نسبت به آنچه در آینده رخ می دهد هشدار دهد. این باعث می شود هم برای خوانندگان همسو روشنگری صورت بگیرد و هم تلنگری باشد به افراد منصف و بی طرف برای آینده. وگرنه صرف نوشتن و امضا کردن نامه ای که یک سری افراد عادی که اخبار روزانه را دنبال می کنند توان نوشتن آن را داشتند ارزش افزوده خاصی در پی ندارد
همه این ها باعث میشه من نامه اول را در کل مفیدتر بدانم. اگر چه انتقاداتم را قبلا به آن گفته ام و همچنان معتقدم آن نامه نباید امضا می شد. یعنی فکر می کنم نامه اول نباید امضا می شد (چون محتوای آن را تقریبا طرف مقابل تنظیم کرده بود و تغییر بنیادینی در آن نمیشد داد) و نوشتن نامه دوم لازم بود و باید امضا می شد (حداقل توسط افرادی که قصد برگشت و اقامت در ایران را نداشتنند) ولی محتوای آن می توانست بسیار کلان تر و روشنگرانه تر باشد

navid said...

من با حرف های کاوه و بیشتر نکته های حسام موافق بودم. برای همین جوابی ننوشتم.