بعد از سه هفته، دل مان برای خانه تنگ شده بود و البته برای کارهای عقب مانده. از این کنفرانس ها که رفتم چیزهای زیادی یاد گرفتم اما ایده جدیدی برای کار جدید نگرفتم. تعدادی کار عقب افتاده برای تمام کردن دارم، یک کار جدید کوچک در مورد کالیبره کردن مدل ها شروع می کنم و به جز این ها باید مرور ادبیات و پیشنهاد پروپوزال ام را هم بنویسم. این کارها را می خواهم تا انتهای ترم پاییز تمام کنم... این ترم برای یک درس ثبت نام کردم با عنوان اقتصاد رفتاری. استادش جوان است و دومین سالی است که این جا درس می دهد. اقتصاددان است نه روانشناس. (این هایی که اقتصاد یا مالی "رفتاری" کار می کنند origin شان یا اقتصاد است یا روانشناسی. یک مقداری با هم فرق دارند)
راستی هواپیمای برگشت مان به آلبانی: من اولین باری بود که سوار هواپیمایی شده بودم که خلبان اش خانوم بود! وقتی از پشت بلندگو با ملت صحبت کرد جالب بود. سرمهماندار هم آقا بود!.. تاج سر گرامی هم اصرار دارند که هواپیما خیلی خوب رانندگی شد و به خصوص خوب فرود اومد! البته راست می گوید.
1 comment:
یادمه توی خط اصفهان- تهران هم یک راننده اتوبوس خانم بود! من 2 بار باهاش مسافرت کردم و هر دو بار هم خیلی خوب رانندگی میکرد انصافاً ! تنها مشکلش این بود که همش ماشین های اطراف با بوق زدن ناشی از ذوق مرگ شدن و تعجب از رانندگی اتوبوس توسط این خانم حواسش رو پرت میکردند. در کل تجربه خیلی جالبی بود! راستی خلبان های هواپیماهای دیگه که از کنار شما رد میشدند برای ایشون بوق نمیزدند؟
Post a Comment