تابستان هم خیلی سریع تمام شد. قبلا که مدرسه می رفتم عموما اواخر تابستان از تعطیلات خسته می شدم و دلم مدرسه می خواست! اما چند سالی هست که تابستان ها هم باید به کار و درس برسم. امسال با توجه به اینکه دیوید، استاد راهنمای من، قرار بود فرصت مطالعاتی داشته باشد سعی ام را کردم که تا جای ممکن کار تز را تا قبل از این که آلبانی را ترک بکند پیش ببرم. نتیجه کارها این بود که عملا با دوتا از سه تا مقاله تزم موافقت کرده اند. کارهای ریزه کاری نهایی وقت زیادی برد. مقاله سوم تز ولی هنوز در مراحل ابتدایی است. می شه گفت حدودا هفتاد و پنج درصد تز تمام شده.
یکی دیگر از کارهایی که این تابستان کرده ام مربوط به اپلای کردن برای کارهای آکادمیک بوده. الان چهارچوب نامه هایم مشخص است و هفت جا اپلای کرده ام و برای چهارجای دیگر هم کم کم آماده می شوم. سخت ترین قسمت کار پیگیری کردن از استادها برای ارسال توصیه نامه است. یکی از استادهایم که جوان است- دوسال از من کوچکتر است :-) - تنها کسی است که سریع این کار را می کند. استاد دوم با یکی دو بار یادآوری انجام می دهد و البته من مطمئن هستم که وقتی در تقویم گوگل اش چیزی را یادداشت کرد حتما انجام خواهد داد. اما امان از دو نفر آخر! فراموش می کنند و گاهی هی باید پیگیری کنم. پیش بینی ام این بوده که حدودا برای چهل جا اپلای کنم. شاید این قدر موقعیت شغلی نباشد.
به جز این کارها، در سیستم داینامیکس سوسایتی کار کردم که خرج اهل و عیال دربیارم! یک کارگاه یک هفته ای آموزشی در نیویورک برگزار کردیم که شرح اش رو خوندید قبلا. چند بار مهمان های خوب داشتیم و یاد ایام قدیم و جدید زنده شد! سه تا از مقاله هام رَد شد (!) و یکی چاپ شد و یکی در حال ریویو و دو تا نزدیک فرستادن. تقریبا اوج کارها یک ماه پیش بود و این دو هفته اخیر بیشتر از روزی سه چهار ساعت نتونستم کار کنم... کمی از دنیای دانشجویی خسته شدم، ضمن این که من کلا آدم کار کردن در ماه رمضون نیستم! بیشتر خوابم... آهان، و آخری این که من و تاج سرگرامی با دو تا دیگه از دوستان رفتیم یک مسافرت دوروزه در یکی از جزایر شمال شرقی آمریکا در اقیانوس اطلس به نام بلاک آیلند. شرح اش رو باید اساسی بنویسم.
2 comments:
سالم
بالاخره تموم شد. تقریبا ۳ روزی بریده بریده طول کشید.
چند روز پیش به وبلاگ شما گذارم افتاد و دیدم که عجب جایی و عجب کسی رو پیدا کردم. به خودم گفتم یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم. خلاصه رفتم ببینم از کجا شروع کردی به نوشتن دیدم این قصه سر دراز دارد، رفتم توی پرشینبلاگ و شروع کردم از اول همهٔ پستها راه خواندن. الان میگی این دیگه چه بیکارییه، ولی دکتر جان از ذوق اینکه یک ایرانی آنلاین سیستم داینامیکی باحال پیدا کرده بودم که نگاه سیستماتیک و سیستم داینامیکی داره و وبلاگ نویسی هم میکنه نشستم کل نوشته هاتو خوندم تا بتونم بهات ارتباط بگیرم.
من علی هستم و در حال حاضر با تاج سر گرامی (به قول شما) در کشور هندوستان مشغول سال دوم MBA - systems هستم. مدتی است که به شدت روی سیستم داینامیکس و کاربردهای آن در حوزهٔ خودم دارم کار میکنم. از Rod Map MIT شروع کردم و در حال یاد گیری هستم.
چند روز پیش در حاال مرور شماره جدید SDR بودم که مقالهٔ شما رو دیدم و از آنجا بود که search کردم و رسیدم به این وبلاگ.
چقدر حرف زدم!
بقیهٔ حرفا هم باشد برای وقتی دیگری، فقط مبادا نوشتن رو تعطیل کنی! به اندازهٔ یک تور قبل از دکترا آنهم خیلی دقیق در دانشگاههای امریکا برای من اطلاعات داشته تا به حال نوشتههای شما. شاید هم بیشتر. فوقالعاده مینویسی که اگر ننویسی من یکی ناراحت میشم. بقیه رو نمیدونم.
ارادتمند،
علی
ای بابا، باعث زحمت شدیم ها!
ممنون از کامنت. موفق باشید.
Post a Comment