Thursday, December 15, 2011

فعالیت تخصصی یا/و فعالیت سیاسی برای ایرانیان خارج از کشور: پیش‌فرض‌هایی که چالش‌برانگیزند

یادداشتی در ارتباط با برنامه اخیر پرگار در مورد نقش ایرانیان خارج از کشور

نوید غفارزادگان، سروش اصلانی

۱. مقدمه

چندی پیش، در برنامه تلویزیونی پرگار، میزگردی در مورد نقش ایرانیان خارج از کشور در بهبود وضعیت کشور برگزار شد (+). در این برنامه آقایان «نظامی»، «کیا» و «رحمانداد» با بررسی روش‌های اثربخشی در جامعه امروز ایرانی، دو روش مختلف را بررسی و به چالش کشیدند. در یک سو، «نظامی» و «کیا» بر لزوم فعالیت سیاسی به عنوان فعالیت اثربخش و استراتژیک در موقعیت فعلی ایران پافشاری کردند. در سوی دیگر، «رحمانداد» با تاکید بر لزوم یادگیری از گذشته، بر فعالیت تخصصی از طریق ارائه مقاله، شرکت در سمینار، سفر به ایران و مشاهده مستقیم مردم، و مشارکت در توسعه فنی پافشاری کرد. «نظامی» محدود شدن به چنین رویکردی را با توجه به عدم اعتقاد نظام حاکمیت به توسعه (ضمن استناد به جمله‌ای از رهبری نظام) کم فایده دانست.

در این نوشتار، ضمن استقبال از بحث مطرح شده در برنامه پرگار، سعی می‌شود با نقد تعدادی از فرضیات رایج در این گونه مباحث، به ویژه در میانِ مبلغانِ لزومِ فعالیت‌های سیاسی، به روشن‌سازی تفاوت‌های اثربخشی فعالیت‌های تخصصی و سیاسی کمک شود. در پایان این نوشتار، با توجه به بررسی ارائه شده به (۱) لزوم گسترش و حمایت از فعالیت‌های تخصصی و (۲) لزوم تخصصی‌شدن فعالیت سیاسی تاکید می‌شود.

۲. پیشفرض‌های مورد نقد

رویکرد این نوشتار، بر اساس نقد و به چالش کشیدن پنج پیش‌فرضِ متداول در بحثِ «شیوه های اثربخش تاثیرگذاری ایرانیان خارج از کشور» است.

پیش‌فرض اول: فعالیت‌ها به دو دسته "جدا از همِ" تخصصی و سیاسی تقسیم می‌شوند.

بخشی از مناظرات موجود در مورد انتخاب گزینه‌ای میان فعالیت تخصصی و فعالیت سیاسی بر این فرض استوار است که فعالیت سیاسی یک فعالیت غیرتخصصی است. اگر با همان دیدی که به فعالیت یک کارشناس مهندسی در صنعت و یک کارشناس اقتصادی در دولت نگاه می‌شود به یک کارشناس سیاسی نیز نگاه شود، می‌توان اذعان داشت که چنین کارشناسی، نیاز به دانش و تجربه لازم در حوزه‌های مختلف مرتبط دارد. تخصص مورد نیاز حوزه سیاست از طریق تحصیل، تفکر و تجربه سیستماتیک حاصل می‌گردد و چنان نیست که کارشناسی که در حوزه‌ای غیر از سیاست، تحصیلات آکادمیک انجام داده است، به سرعت تصمیم بگیرد که در زمینه سیاست به فعالیت تخصصی بپردازد. به عبارتی دیگر فعالیت سیاسی به نوعی زیر مجموعه فعالیتهای تخصصی است و نیاز به دانش و تجربه مربوط دارد.

پیش‌فرض دوم: تمرکز هر فرد بر فعالیت‌های تخصصی-فنی (در برابر صرفاً سیاسی)، باعث کاسته شدن کیفیت و اثربخشی فعالیت‌های سیاسی او می‌شود.

هرچند مباحث مطرح شده در پرگار به بررسی گزینه‌‌های فعالیت تخصصی و سیاسی می‌پردازد، مشاهده شخصی ما این است که گزینه‌های اصلی برای بسیاری از ایرانیان خارج از کشور «مشارکت تخصصی» و «عدم هر گونه مشارکت» است. به نظر می‌رسد برای بسیاری از ایرانیان مقیم خارج از کشور، با توجه به مشاهدات تاریخی‌شان، عدم علاقه به ادبیات رایج در سیاست، ترجیحات امنیتی یا شخصی، و یا احساس سرخوردگی از مسائل سیاسی، اصولا فعالیت سیاسی گزینه‌ای بسیار حاشیه‌ای است. از این رو اینکه بخش زیادی از ایرانیان تحصیل‌کرده از وضعیت سیاسی داخل ایران راضی نیستند، به معنی تمایل آنها به فعالیت سیاسی نیست. علاقه به مشارکت سیاسی با مشارکت در ساختنِ کشور افزایش می‌یابد و داشتنِ ارتباط مستقیم با مردم به عملگرایانه شدن رویکرد سیاسی افراد متخصص کمک می کند. از این رو دعوت ایرانیان مقیم خارج از کشور به مشارکت تخصصی عموما هممعنی با دعوت آنها به نادیده نگرفتن سرنوشت کشورشان است، و در بلندمدت میتواند به افزایش کیفیت فعالیتهای سیاسی آنها نیز منجر شود.

پیش‌فرض سوم: افراد خارج از ایران بر هدف فعالیت سیاسی توافق نظر دارند.

بخشی از تاکید طرفداران فعالیت سیاسی در مورد اثربخشی فعالیت سیاسی بر مبنای این فرض است که هدف طرفداران فعالیت سیاسی تغییرات بسیار بنیادی نسبتا کوتاه مدت (یا میان مدت) در ساخت قدرت است و همه براین هدف هم‌نظرند. به عنوان مثال بورگان نظامی موقعیت فعلی را یک «بزنگاه تاریخی» توصیف می‌کند. مستتر در چنین دیدگاهی این است که نرسیدنِ نسبتاً سریع به تغییرات بنیادی به معنی شکست در این بزنگاه و از دست‌دادن آینده است. در حالی که لزوماً چنین نیست و اتفاق نظری در این مورد، حتی در بین افرادی که کار سیاسی متمرکز و حرفه‌ای می‌کنند، وجود ندارد. شاید برای «تغییر نظام»، یا برای «حفظ نظام»، اثربخش‌ترین فعالیت، فعالیت سیاسی باشد، اما هدف بسیاری دیگر از ایرانیان مقیم خارج از کشور می‌تواند متمرکز بر بهبود اوضاع معیشتی، ارتقای وضعیت فرهنگی، یا آسایش روانی مردم باشد. این گونه اهداف می‌تواند در چارچوب‌های سیاسی مختلف به سرانجام برسد. با این دید، این «هدف» است که مشخص میکند چه فعالیتی اثربخشتر است.

پیش‌فرض چهارم: مشارکت سیاسی شهروندان، همان فعالیت سیاسی است.

مشارکت سیاسی افراد مختلف یک جامعه یکی از پیش‌نیازهای بهبود تصمیم‌گیری‌های سیاسی در جامعه است. چنین مشارکتی عموما با استفاده از ابزارهای مختلف سیاسی و ارتباطی ممکن می‌گردد، و انتظار می‌رود که دقت و کیفیت نظر جمعی به نظر فردی برتری داشته باشد. در جامعه‌هایی که از حیث دموکراتیک ضعیف‌تر هستند، شهروندِ علاقه‌مند به سرنوشتِ خود، سعی می‌کند با تعقیب اخبار سیاسی در مواقعی که به تضعیف حق شخصی، صنفی و اجتماعی او مربوط می‌شود عکس‌العمل نشان دهد. مثلا یک دانشجوی سابق دانشگاه شریف به حق ضایع‌شده دانشجویی از دانشگاه خود اعتراض می‌کند. مکانیزم‌های اعتراض در چنین جوامعی از دل گروه‌های تخصصی سیاست (مثلا در شکل نامه‌های مختلف) بیرون می‌آید. چنین مشارکتی ضمن این که ارزش‌های اخلاقی شگرفی خواهد داشت، به معنای جایگزینی سیاست بر فعالیت‌های تخصصی نیست. در واقع در حالی که مشارکت سیاسی شهروندان اخلاقاً و عملاً امری مطلوب است، اما این امر نه به معنی اولویتبخشی به فعالیت سیاسی به عنوان فعالیت اصلی یک فرد است، و نه جامعه را از متخصصان سیاست بینیاز میکند.

پیش‌فرض پنجم: فعالیت تخصصی به معنی تایید بنیان نظام و نواقص آن است.

در دو سطح مختلف، از فعالیت تخصصی به عنوان فعالیتی که به تقویت نظام سیاسی می‌تواند منجر شود انتقاد می‌شود. در سطح اول فرض می‌شود که فعالیت‌های تخصصی به معنای قبول شرایط موجود بر جامعه و به معنی تایید نظام است. طبیعتا با این فرض یک نانوا هم که با کار روزانه چرخ‌های اقتصادی جامعه را می‌چرخاند، یا یک پزشک که بیمارانش را مداوا می‌کند، در حال تایید نظام است! در سطح دوم، طرفداران فعالیت سیاسی ممکن است چنین انتقادی را محدود به فعالیت تخصصی در شرکت‌ها یا سازمان‌هایی بکنند که سود حاصل از این شرکت‌ها به سازمان‌های سیاسی و نظامی برسد. نگاهی دقیق‌تر به نوع فعالیت‌های تخصصی ایرانیان مقیم خارج (شرکت در کنفرانس‌ها، کمک به دانشجویان، مشارکت در فعالیت‌های کارآفرینانه، کمک به افزایش دانش تصمیم گیری در حوزه‌های مختلفی چون بهداشت، آموزش، مدیریت شهری، سازمان‌های غیرانتفاعی و شرکت‌های متوسط و کوچک خصوصی ...) نشان می‌دهد که فعالیت در زمینه‌های تخصصی لزوماً به کار در شرکتی که احیاناً ارگان‌های نظامی سهامدار آن باشند محدود نیست. در واقع برای تاثیرگذاری تخصصی بر جامعه ایرانی راههای بسیار فراگیرتر و متنوعتری از آنچه که عموماً فرض میشود وجود دارد و عمده این راهها مغایر با استانداردهای اخلاقی عموم متخصصان جامعه نیست.

۳. نتیجه‌گیری

با توجه به نقد این نوشتار به پیش‌فرض‌های متداول، به نظر می‌رسد دامنه فعالیت تخصصی بسیار فراتر از آن‌چیزی است که بتوان آن را با فعالیت سیاسی مقایسه نموند و فعالیت سیاسی‌ای می‌تواند به رشد و ارتقای روش اداره سیاست در جامعه بینجامد که بر پایه تخصص استوار باشد. هر چند بیان آراء و نظرات شهروندی برای بهبود اداره کشور امری مبارک است، این گونه فعالیت‌ها ما را از داشتن متخصصان سیاسی بی‌نیاز نمی‌کند. کمبود مطالعه و تحقیق رسمی در زمینه سیاست (در مقایسه با علوم مهندسی، پزشکی، و حتی اقتصاد و مدیریت) یکی از تهدیدهای بلندمدت در جامعه ایرانی محسوب می‌شود. برچسب‌زدن و بی‌ارزش تلقی‌کردن فعالیت‌های تخصصی به معنی نادیده‌گرفتن فعالیت‌های بسیاری از متخصصان و افراد سیاسی تخصص‌گرا در تاریخ ایران بوده است؛ نه ابن سینا در زمان دولت صالح زیسته است و نه زکریای رازی؛ دولت‌مردانی چون قائم مقام فراهانی و امیرکبیر حتی حاضر به همکاری سیاسی مستقیم با حکومت در چارچوب نظام‌های سیاسی مستبد و ناصالح شدند تا با بسط و توسعه فعالیت‌های تخصصی - که اتفاقا از گذرِ سفر و مشاهده دنیای مدرن پی به اهمیت آن برده بودند - منشأ اثرات بلندمدت‌تر و پایدارتری بر جامعه ایرانی شوند. کوچک‌انگاشتن اثر فعالیت‌های تخصصی در بسیاری از مواقع نه تنها به بهبود فعالیت سیاسی نخواهد انجامید، بلکه منجر به کناره‌گیری طیف کثیری از افراد تحصیل‌کرده از هرگونه فعالیتی خواهد شد.

2 comments:

آرش said...

شما که فرض نکردید که بحث موجود این پیش فرض ها را داشت. چون به نظر نمی رسید که پنلیست‌ها بر اساس این پیش فرض ها صحبت می کنند. مشکل اصلی این است که خطوط قرمز خیلی زیاد شده و هر کسی به نوعی فعالیت سیاسی کند، ممکن است به خطوط قرمز برخورد کند. کمی بد نیست نگاه به اطراف کنید. وبلاگ شما و لیشام و حامد و و حتی وبلاگ پیزوری بنده که به گرد پای وبلاگ های شما نمی رسد مدتی فیلتر بودند. به نظر گروهی در داخل سعی می کنند که با توهین به شعورامثال شما، شما را از مملکت دور نگه دارند. اگر نتوانند وقتی برگشتید پودرتان می کنند. مگر این که زبان در قفا کرده و پا در کفششان نکنید. به قولی «سنگ‌ها را بسته و سگ‌ها را رها کرده‌اند.» هر وقت لازم بدانند خطهای قرمز را کم می کنند و از تخصص شما استفاده می کنند. هر زمان هم که دلشان خواست خواسته‌ی شما را نادیده می گیرند و شما را با یک اردنگی روانه می کند به ناکجا آباد.

آرش said...

فکر کنم که کامنت بالا بیشتر از کامنت من متن شما رو نقد می کنه.