Wednesday, April 24, 2013

خانومی که در مترو کنارم نشسته بود، دیکشنری جیبی‌اش رو درآورد، و شروع کرد به حفظ کردن... یواشکی که نگاه کردم، حدودهای حرفِ U رسیده بود. واقعا همت خوبی داشته؛ البته اگه از آخر دیکشنری شروع نکرده باشه!

یک لحظه یاد دورانی افتادم که امتحان جی آر ای می دادیم و از این حرف ها بود که باید دست کم یک دونه از این دیکشنری کوچیک ها رو حفظ باشید! واقعا که عمرمون رو بابت چه کارهایی تلف کردیم. اون هم من که هر وقت، لغت چهارم رو حفظ می کردم، لغت اول از ذهنم می رفت؛ مثل این که فقط جا برای سه تا لغت توی ذهنم باشه....

3 comments:

Anonymous said...

mobarake shoghle ostadi

Zara said...

Man az doostai Albany shenidam ke dari miai inja. Khoshhal misham baad az in hame khondan bloget bebinamet. Shad bashi

پرتابه said...

سلام نوید جان
وقتت بخیر...
من یکی از اعضای پرتابه هستم.
می دونی بعضی وقتا یه سری حرفا هستن که نه می شه تو وبلاگ نوشتشون ( یعنی به اندازه ی یه پست وبلاگ نیستن) و نه دوست داری از بین برن...
من اومدم بهت بگم که پرتابه دقیقا جائیه واسه این حرفا یعنی می تونی تو پرتاب های 198 کاراکتری همه ی حرفای مینیمالت رو بنویسی
ما تو پرتابه کپی پیست نمی کنیم و خوشحال میشیم که تو هم بیای تو جمع ما و از نوشته هات بهره مندمون کنی...
منتظرتیم
http://Partabeh.Com