Wednesday, June 18, 2008

دوست گرامی، شما حالم را به هم می زنید.

با توجه به وضعیت فعلی ام، شاید بدترین کاری که این روزها می توانم انجام بدهم نوشتم وبلاگ باشد. اما راستش نمی توانم ننویسم. می خواهم به خودم و به دوستانم هشدار بدهم؛ یک هشدار جدی.

همه می دانیم که وضعیت اخلاقی در کشور اصلا خوب نیست و همه می دانیم که باید همه تلاش ممکن را برای جلوگیری از هر اتفاق نادرست در این زمینه انجام داد. اما،... اما به نحوه ایمیل زدن دوستان، به نحوه نوشتن آن ها، و به نحوه قضاوت آن ها به شدت اعتراض دارم. دو نکته مجزا ولی مرتبط:

یکم: دوست من، آبروی افراد چیزی نیست که به این راحتی بازیچه من و تو قرار گیرد. شما می توانی اعتراض به تعرضی بکنی بدون این که عکس فردی که چنین کاری کرده را منتشر کنی و بدون این که نامش را بگویی. چند ماه قبل، این کار با دانشجوی بدبختی که مرتکب عملی خلاف در کانادا شده بود انجام شد و این بار با یک استاد بدبخت تر. چرا به این فکر نمی کنیم که انتشار نام و عکس این افراد در اینترنت به معنی اعدام هویت و شخصیت آن ها تا ابد است؟ به شدت در فرستادن ایمیل ها باید دقت کنیم. در نوشتن پست ها باید دقت کنیم. به خدا این پرده دری یک روز می تواند برای همه ما اتفاق بیافتد. شاید بگویید در مواردی که به احقاق حق یک مظلوم مربوط می شود بدون بوق کردن نام و نشان خاطی نمی توان در جامعه ما احقاق حق کرد. بازهم، بازهم، باید خیلی مواظب بود. آبرو مهم ترین سرمایه ایست که یک فرد دارد و به نظر من اعدام فیزیکی فرد مجازات کوچک تری است در برابر اعدام آبروی فرد.

دوم: حالم به هم می خورد از افرادی که در این میان ظاهر می شوند و سعی در ارائه نظرات مختلف بر پایه گمانشان دارند. حالم به هم می خورد از افرادی که به این راحتی دختر مردم را متهم می کنند و یک نظر متفاوت می دهند. شاید آن ها را که برای حفظ پایه های قدرتشان این کار را می کنند تحمل کنم و بگویم نمی بینند و نمی فهمند، اما سایرین را نمی توانم. یقین دارم که این ها نمی دانند چه می کنند وقتی انگشتان خود را بر صفحه کیبرد می کوبند و می نویسند که "دختره هم حتما یک مشکلی داشته"... دوستان گرامی، با کمال احترام، شما حالم را به هم می زنید. کدام مکتب و کدام مدرسه به شما یاد داده که در مورد پاکدامنی یک انسان از «ظن» خود پیروی کنید؟ نمی خواهم مشابهت سازی بکنم اما واقعا فکر می کنید کسانی که در زمان خود در مورد «مریم» آن طور صحبت کردند از شما دلایلشان کمتر بود؟ فراموش نکنید که روزی هم خودمان ممکن است در چنین موقعیتی قرار بگیریم و آن روز هیچ کس نیست که از ما دفاع کند.

بعضی وقت ها می خواهم هیچ نخوانم. می خواهم هیچ نبینم. می خواهم هیچ نفهمم... می خواهم به آسمان نگاه کنم و سوت بزنم و راه بروم؛ آنچنان که گویی متوجه نیستم، خوابم، مستم و «نیست ام»....

18 comments:

Anonymous said...

نمی‌دونم چرا می‌گی استاد بدبخت‌تر؟ کسی که از موقعیتش سوء استفاده می‌کنه خیلی از یه وسوسه ناگهانی کارش جرم‌تره به نظر من.
حالا خودت این جمله رو قبول داری یا نه که «در مواردی که به احقاق حق یک مظلوم مربوط می شود بدون بوق کردن نام و نشان خاطی نمی توان در جامعه ما احقاق حق کرد»؟ اگه قبول داری، پس چه جوری باید مواظب بود؟ اصلا مفهوم مواظب بودن رو اینجا نمی‌فهمم.

navid said...

خوب چرا باید عکس و اسمش رو منتشر کرد؟

و این که به نظر من ریختن آبروی یک فرد (از نظر میزان بد بودن عمل) هم تزار با تعرض به یک فرد است.

Anonymous said...

هیچ چیز بدتر از ترور شخصیت آدمها نیست.
بازگشت به اخلاق رو باید سر لوحه کارهامون بزاریم
امروز وزیر علوم هم تاکید بر همین اون دختره داشت

Anonymous said...

آدم نمی دونه چی بگه، از طرفی حرف تو درسته و نباید تمام شخصیت و آبروی یک فرد را آن گونه لگدمال کرد که حتی تا چند نسل بعد هم اثرش باقی بماند ... از طرف دیگر نمی توان با برخوردهای قاطع به نفع شهروندان جامعه مخالفت کرد ... به هر شکل با این سرو صداهای رسانه ای و مبهم بودن ماجرا نمی توان هیچ حکم قاطعی صادر کرد ... چراکه شاید اون آقای نسبتاً محترم خیلی مظلوم تر از اون خانوم نسبتاً زیرک باشد ... و تمام اینها داستانی باشد برای انتقام گیری از یک فرد خاص؟؟؟؟

B. said...

خیلی منظورتون رو خوب بیان کردین...من هم چند روز پپیش ها حرف هایی پشت سر یکی از دخترهای دانشگامون شنیدم که از اون روز فقط دارم فکر می کنم چه جوری مردم می تونن با این اطمینان در مورد آبرو و شخصیت یه آدم براساس گمانشون و حرف دیگران اینجوری حرف بزنن...اصلا فکر نمی کنن اگه یه درصد چیزهایی که می گن اشتباه باشه اون دنیا می خوان چجوری جواب اون آدم رو بدن؟

Anonymous said...

در عین اینکه نمی خوام از انتشار عکس طرفداری کنم اما این نکته را متذکر می شم که اگه جای اون دختر یا همسر یا برادر اون دخترخانوم بودی هم به همین راحتی از افشای هویت آدم خاطی می گذشتی؟ درباره دیگران و رنجی که می کشند تنها وقتی می توان قضاوت کرد که درست در موقعیت آنها باشیم. پس نگو و نخواه که ابروی او نرود و کسی عصبانی نباشد. بخواه که اول سو استفاده های موقعیت و قدرت کم شود، به تبع آن عکس العمل آن هم کاهش پیدا می کند. وقتی هنوز روزنامه ها پر هستند از آمار تجاوز و آزار (که در سطوح پایین تر اخلاق است- یعنی شهوت) چه طور انتظار داری افراد خشم و نفرت خود را خیلی پاستوریزه فرو بخورند و فکر آبرو و آینده خاطی باشند ( که یک صفت در سطوح بالاتر اخلاق است- یعنی غضب) این عکس العمل ها پاسخ طبیعی است.

Unknown said...

ولی در کل معتقدم ما در مقام قضاوت نیستیم و تا اطلاعاتمان کافی نباشد شایستگی تحلیل آن را نداریم چه درباره آن مرد و چه درباره آن دختر.

navid said...

be nazaram neveshteh ro faghat banafsheh motevajjeh shodeh va baghieh harf haaiee zadand keh iaa dar tanaaghoz baa harf e maneh iaa rabti be mozoo e bahs e man nadaareh.
1- man migam tahlil bekonid, khabar resaani bekonid, email bezanid,.. vali khodaa vakili cheraa aks e taraf ro miferestid, va esmesh ro? shomaa na tanhaa aghaa he ro mikoshid, balkeh bacheh haa sh ro, faamileshoon ro, ... va chon hameh chi too internet mimooneh, taa moddat haa ie deraaz oon haa mohaakemeh mishand.
2- In ghesmat baraam kheili mohem tareh: mesl e ghand o nabaat be ensaan haa nemisheh tohmat e jensi zad.. kaari keh kheili haa naa-javaan-mardaaneh daarand be dokhtar e mizanand (dokhtareh manzooram e).. in kheili aazaar dahandeh ast. Rish ash ham dar farhang e maast.. har rooz in kaar dar koocheh va khiaabaan anjaam misheh..

Anonymous said...

didam to o chand nafare dige neveshtin dige man naneveshtam vali jedi taraf chi fekr karde in ro neveshte! hala omidvaram khodesh ham bekhoone

navid said...

Areh keyvan.

Anonymous said...

این در تمام دنیا امر جا افتاده ای است که وقتی کسی جرمی مرتکب شد و دادگاه علیهش حکم داد (یعنی محرز شد) عکس و اسم و ... او را رسانه ها منتشر می کنند. چون هرکی خربزه می خوره پای لرزش هم میشینه. اگه جرمش این قدر بده نباید سراغش می رفت.
این را حتما اخلاقیون دنیا بحث کرده اند و باز تاکید می کنم این یک امر جا افتاده ای است. حتی در قانون اساسی خود ایران هم آمده است که دادگاه باید علنی باشد یعنی اسم شخص برای همه روشن می گردد.
چند وقت پیش علی مطهری یگ مقاله ی جالبی نوشته بود در مورد تجاوز به عنف نوشته بود که چرا هزینه ی این کار این قدر در ایران کمه و همه از ترس آبرو پرده پوشی می کنند در حالی که در آمریکا یکی از بازیکنان بسکتبال معروف (اسمش را هم نوشته بود) به خاطر ارتباط با دختری که ادعا کرده بود به اتاق وی آمده و تا مراحلی از کار هم رضایت داشته نزدیک بود که به حبس ابد محکوم شود. که دختر ادعایش را پس می گیرد.

Anonymous said...

کاملا با نظراتت مخالفم مگه ما مسئول حفظ آبروی افراد هستیم.ما هنر کنیم آبروی خودمونو حفظ کنیم .اتفاقا باید آبروشو برد.اگه قاطعانه برخورد نشه سایرین هم یاد میگیرن.باید واسه دیگران درس عبرتی باشه.مسولان ما پر رو بار اومدن وحالا که دم به تله دادن وباید آبروشونو برد تو نمیذاری.نسل اندر نسل افراد به ما چه؟ اگه آبروی خودش و نسلش رو دوست داشت نمیرفت سراغ اون کار

Anonymous said...

در مورد اینکه آبروی اون آدم به خطر افتاده، فکر می کنم اگه راه دیگه ای وجود داشت با نظرتون موافق بودم، اما وقتی تو کشور ما موارد زیادی از این دست اتفاق می افته، و عدالتی اجرا نمی شه و برعکس انگشت اتهام به سمت دختر (قربانی ماجرا در اغلب موارد) بر می گرده، اون وقت آدم ها شروع می کنن به اینکه خودشون عدالت رو اجرا کنن. وقتی مقامات قضایی کشور کارشون رو انجام نمی دن، مردم خودشون قاضی خودشون می شن. و این جوریه که هرج و مرج و بلبشو می شه.
آبروی اون آدم به کنار، که من هم توانایی این رو دارم که خیلی بی رحمانه رضایت بدم که زیر بار این رسوایی له بشه. اما چیزی که داغونم می کنه فکر کردن به آبروی همسر و فرزندانشه. این که همسر بدبختش چه جوری با همه مصیبتش از خیانت و تحقیر از جانب شوهر، داره از طرف جامعه، و اطرافیانش، دوست و دشمن، تحقیر می شه و له می شه.
در مورد دختره فکر می کنم نه تنها مشکلی نداشته که خیلی هم شجاع بوده! خیلی دل و جرات می خواست کارش.
پ.ن. از وبلاگ اعظم اومدم اینجا!

Anonymous said...

از کجا معلوم شاید زن وبچه هاش به این کار پدر دارن افتخار میکنن.
این جور آدما اصلا نمیدونن آبرو چیه؟

Anonymous said...

الف)درسته که ما مسئول حفظ آبروی افراد نیستیم اما مسئول از بین بردن آبرو هم نیستیم شاید اون کسی که داریم براحتی در موردش صحبت میکنیم عزیزترین کس پیش خدا باشه.چرا باید شخصیت و آبروی افراد رو ترور کنیم
ب)درسته که اسلام گفته با خاطی قاطعانه برخورد کنید تا مایه عبرت سایرین گردد ولی زمانی که کاملا مطمئنید نه حالا!با صحبت کردن در این مورد و عکس واسم و...فقط دامنه خبر رو گسترش میدیم
ج)وزیر علوم تو صحبتهاش نه طرف مرده بود و نه دختره فقط گفت این یک جریان سیاسی بوده سر قدرت.تو دنیای سیاست از این کارها پیش میاد مثل فیلم دست دادن خاتمی با یک زن یا ماجرای مهاجرانی.حقیقت همیشه چیزی جدای از واقعیت هست
د)دوستانی که حوصله ندارند این کامنت رو کامل بخونن خلاصه اش در کامنت قبلی ام هست اونو بخونن .اونایی هم که کامل خونده انو یه ستاره تو آسمون بذارند تا من بدونم!!!ی
ه)او....ه چقدر ستاره تو آسمونه بابا واقعا ممنونم!!!ی

Anonymous said...

با مورد دوم کاملا موافقم ولی با مورد اول نه تماما.
به طور کلی، همانطور که گفتید در اظهار نظر درباره چنین مواردی باید جانب احتیاط را رعایت کرد تا به قول شما دست کم از سر نادانی و یا «ظن» درباره دیگران سخن نگفته باشیم. به ویژه وقتی که شخص خاطی یک دانشجوی ساده یا یک استاد ساده یا به هر حال شخصی باشد که زندگی خصوصی اش واقعا ربطی به دیگران ندارد.

اما درباره آنچه که درباره ریختن آبروی افراد گفته بودید، به نظرم می رسد در مواردی که شخص خاطی به نحوی یکی از مسوولین دولت یا مملکت است، قضیه فرق می کند؛ مثلا وقتی که شخص خاطی سردار نیروی انتظامی و مبدع طرح امنیت اشتباهی باشد، یا حتی یک استاد دانشگاهی که جهت گیری سیاسی اش مورد نفرت اکثر دانشجویان بوده است. به یاد داشته باشید که به تازگی فرماندار نیویورک به خاطر مرتکب شدن عمل خلاف قانون ِ رابطه با روسپیان در مقابل مردم، همسرش و دوربینهای خبرگزاری ها رسما از مردم عذرخواهی کرد و از مقام خود استعفا داد. امیدورام روزی در مملکت ما نیز این فرهنگ پاسخگویی رواج یابد.

Anonymous said...

انتشار هر خبری مسئولیت داره، حالا هر چی که میخواد باشه. از یه اظهار نظر غیر کارشناسی درباره یه موضوع تخصصی گرفته تا قضاوت در مورد اشخاص تا اطلاعاتی که از درستیشون مطمئن نیستیم ولی منتشرشون میکنیم تا هر کلمه ای که دهنمون خارج میشه... اگه میدونستیم کلامی که منعقد میشه چقدر بر سرنوشت بشر تاثیر داره دیگه کمتر کسی حاضر میشد سکوت رو بشکنه

Anonymous said...

جمهوری اسلامی سال ها است که داره انگشت می کنه در خصوصی ترین سوراخ های زندگی مخالفان اش. چرا صدا تون اون جور موقع ها در نمی آد؟