در اعمال روزمره و عادی بعضی آدمها، ظرافتهایی میبینید که میخواهید لحظهای سکوت کنید. این ظرافتها هم ناشی از تصمیم دیشب آن فرد به «ظریف بودنِ از فردا صبح» نیست! بلکه حاصل انباشته شدن چیزی است در طول یک عمر که منبعی میشود که رفتار روزانهاش را تلطیف میکند. آن چیز هم که انباشته میشود و منبع میشود را نمیدانم که چیست؛ ولی اسماش را میگذاریم منبع تولید ظرافت! و کسی که چنین منبعی داشت نه اینکه اعتقاد دارد که حامل پیامی برای شماست و نه اینکه اعتقاد دارد که میخواهد به شما نشانهای نشان دهد: کار روزانهاش را میکند و شما ظرافتها را در بین کارهایش میبینید... او نشانهها را برای حرف زدن با شما جاری نمیکند، اما نشانهها با شما حرف میزنند...
شاید فکر کنید که من فیلی دیدهام در آسمان که این چند خط را نوشتهام... نه... دی شب، به مسیر پارو کردن برف توسط آقای جانسون، صاحب خانهمان، نگاه کرده بودم.. دقت و ظرافت و مسوولیت در تکههای برفی که از راه ما کنار زده شده بود کاملا پیدا بود... یا اینکه خانومی هست در کتاب فروشی «بوردرز» اینجا، که قهوه به شما میفروشد: دقت و ظرافت در ریختن قهوه و داغ کردن کیک در رفتارش موج میزند. دنیایی دارد با قهوهچی بودناش... دوستی در ایران دارم که یادم هست در گزارش کارش از هیچ اشکال نگارشی و ویرایشی نمیگذشت. میدانست که این ظرافتها توسط کارفرما دیده نخواهد شد. برایاش مهم نبود که دیده شود... برای من اینها صرفا «دقت» نبود، «ظرافتی» بود که هیچ گاه حاصل یک تصمیم شبانه نیست؛ از منبع تولید ظرافت میآید!
2 comments:
بیشتر می شود گفت که به "مقام" رسیده اند تا اینکه منبع باشند یا بخوانیمشان.
مقام ازش کم نمی شود و نیازی به شارژ هم ندارد. ولی منبع چرا.
مقام هم حاصل نمی شود مگر اینکه ظرفیت و ورودی دست به دست هم بدهند و یک منبع ویژه که هیچ وقت تمامی ندارد بسازند.
-------------
راستی این پست یک ایده ای به ذهنم رسوند. نمی دانم چقدر مرتبط است ولی می گویم.
تو سیستم داینامیکس شاید بشود یک نوتیشن جدید تعریف کرد برای مقام.
یک جور فلو یا استاک که نامحدود است.
نه نیازی به ورودی دارد و نه با خروجی چیزی ازش کم می شود. ولی حضورش تاثر بر روی دیگر اجزای سیستم می گذارد.
مخصوصا روی رفتار و یادگیری سیستم.
نمی دانم شاید هم حرفم ار کم تجربگی است
امروز دوباره برف اومد و من خواستم نقش آقای جانسون رو بازی کنم. اما یک مشکل کوچیک داشتم. تو که این قدر اقای جانسون رو نگاه کردی، جای پاهایی که تو برف می مونه و زیرش سفت می شه طوری که با پارو کنده نمی شه، چه جوری باید پارو کرد؟
Post a Comment