هممممم زیرکانه

"ارین" چند ماهی هست که همکار ما شده توی دفتر سیستم داینامیکس. بعد از رفتن "جن" اومد. یعنی دقیقا پنج ماهه این جاست. یک خانوم حدودا چهل ساله، اجتماعی و معمولا خنده رو. فارغ التحصیل دانشگاه کورنل اه. کلا همکار خوبی است ؛ معمولا گوشی اش به گوشش است و سرش به کامپیوتر.

"ارین" فقط یک اشکال گنده داره: بعضی وقت ها در حین کار با خودش حرف می زنه. حرف که نه؛ بیشتر در حد صداهای ساده. مثلا تقریبا هر نیم ساعت یکبار با خودش می گه: هممممم.. البته همممم معمولی نه. یک جور همممم زیرکانه؛ با یک لحن کشدار مثل وقتی که یک خانوم یک چیزی رو فهمیده باشه. بی اغراق زیاد می گه ها... حتما می گید کجای این کار"اشکاله"؟.. خوب باباجان؛ وقتی من وسط کارهام، به سرم می زنه که سریع یک سری به بی بی سی فارسی بزنم، یا وقتی مجبور می شم به پیغام مسنجر دوستان زیر زیرکی جواب بدم در حالیکه همه دارند کار می کنند، یا وقتی می خوام دو سه تا وبلاگ رو یک نگاهی بندازم و... و اون وقت "ارین" به صورت زیرکانه می گه «هممممم» و به نظر می رسه چیزی رو فهمیده، احساس خوبی بهم دست نمی ده دیگه!

پ.ن: بچه که بودم یک دوستی داشتم به اسم ارسیا که همیشه سر جلسه امتحان با خودش صحبت می کرد. یک دفعه می دیدید در حالیکه همه ساکتند صدای ارسیا درمی اومد که به خودش می گه: «نـــــــــــــــــــــــــــــــه...... غـــــلــــــــــطه!» همه با نگرانی به ورقه هامون نگاه می کردیم و بعد برمی گشتیم به ارسیا نگاه می کردیم و می دیدیم آقا در کمال اعتماد به نفس پاک کن اش رو به دست گرفته و داره یک چیزهایی رو پاک می کنه...